شعر هیأت

ناب‌ترین اشعار آیینی

شعر هیأت

ناب‌ترین اشعار آیینی

ماه گرفت

سه شنبه, ۱۷ اسفند ۱۳۹۵، ۰۶:۴۵ ب.ظ

چون بر او خصم قسم خورده دین راه گرفت
بانگ برداشت، مؤذّن که: خدا! ماه گرفت

کائنات است از این واقعه در جوش و خروش
که کشیدن نتوان بار چنین درد، به دوش

ماسوا رفته فرو یک‌سره در بهت و سکوت
تا چه آید به سر عالم مُلک و ملکوت؟

رزق را کرده دریغ از همه کس میکائیل
عن‌قریب است که در صور دمد اسرافیل

چشم هستی نگران است که این واقعه چیست؟
وآن که دامن زده بر آتش این فاجعه، کیست؟

موپریش آسیه از خاک، برون آمده است
به گمانش که دَم «کُن فَیَکون» آمده است

مریم از خاک، سرآسیمه سرآورده برون
شسته با اشک ز رخساره خود، گَرد قُرون

کآتش فتنه و آشوب، دریغا تیز است
مگر این لحظه، همان لحظه رستاخیز است؟

این خدیجه‌ست که فریادزنان می‌آید
موکَنان، مویه‌کُنان، دل‌نگران می‌آید

کز چه رو رشته ایجاد ز هم بگسسته‌ست
نکند قائمه عرش خدا بشکسته‌ست؟

کیست در پشت در ای فضه، که جبریل امین
دوخته دیدۀ حیرت زدۀ خود به زمین

خانۀ کیست که در آتش کین می‌سوزد؟
نکند کعبۀ ارباب یقین می‌سوزد؟

روز هم‌چون شب مُظلم به نظر می‌آید
عمر هستی مگر امروز به سر می‌آید؟

پاسخ این همه پرسش ز در سوخته پُرس
از درِ سوختۀ لب ز سخن دوخته، پرس

گرچه چون سوختگان مُهر سکوتش به لب است
لیکن از فرط برافروختگی ملتهب است

می‌توان یافت از آن شعله که بر خرمن اوست
که چه‌ها آمده از دست ستم بر سرِ دوست...

#محمدعلی_مجاهدی

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • سه شنبه, ۱۷ اسفند ۱۳۹۵، ۰۶:۴۵ ب.ظ
  • شعر هیأت

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی