شعر هیأت

ناب‌ترین اشعار آیینی

شعر هیأت

ناب‌ترین اشعار آیینی

تا چند عمر در هوس و آرزو رود
ای کاش این نفس که بر آمد فرو رود

مهمان سراست خانه‌ی دنیا که اندرو
یک روز این بیاید و یک روز او رود

بر کام دل به گردش ایام دل مبند
کاین چرخ کج مدار نه بر آرزو رود

آن کس که سر به جَیب قناعت فرو نبرد
بگذار تا به چاه مذلّت فرو رود

از بهر دفع غم به کسی گر بری پناه
هم غم به جای مانَد و هم آبرو رود

ای گل به دستْ‌مالِ هوس پیشگان مرو
مگذار تا ز دست تو این رنگ و بو رود

کردیم هر گناهی و از کرده غافلیم
ای وای اگر حدیث گنه رو به رو رود

امروز رو نکرده به درگاه حق «سنا»
فردا به سوی درگه او با چه رو رود

#جلال_الدین_همائی

حضرت فاطمه(سلام‌الله‌علیها):
إِنْ کُنْتَ تَعْمَلُ بِمَا أَمَرْنَاکَ، وَ تَنْتَهِی عَمَّا زَجَرْنَاکَ عَنْهُ فَأَنْتَ مِنْ شِیعَتِنَا، وَ إِلا فَلَا
اگر به آنچه شما را امر نمودیم عمل می‌کنی و از آنچه شما را بر حذر داشته‌ایم دوری می‌کنی از شیعیان ما هستی وگرنه هرگز.
التفسیر المنسوب إلى الإمام الحسن العسکری(علیه‌السلام)، ص۳۰۸؛ بحار الأنوار، ج۶۵، ص۱۵۶

با هر چه نکویی‌ست، نکو باید شد
سرشارِ زلالِ آبرو باید شد
می‌خواهی اگر شیعۀ مولا باشی
فرمان‌بر امر و نهی او باید شد

#علی_اصغر_دلیلی_صالح

دل‌مرده ایم و یاد تو جان می‌دهد به ما
قلبیم و بودنت ضربان می‌دهد به ما

ماه خدا دومرتبه بی‌ماه روی تو
دارد بشارت رمضان می‌دهد به ما

برگرد! ای که لحظه‌ی افطار، عاقبت
یک روز دست‌های تو نان می‌دهد به ما

روزی سه بار غرق غریبی و بی‌کسی‌ست
حسی که بی‌تو وقت اذان می‌دهد به ما

این ماه، فرصتی‌ست که باز عاشقت شویم
ماه خدا دوباره زمان می‌دهد به ما

ما میهمان جد تو هستیم «جانْ حسین»
نامی که اشک‌های روان می‌دهد به ما

حالا که سفره، سفره‌ی عشق است پس خدا
هرچه بخواهد این دلمان می‌دهد به ما

بی‌شک حواله‌ی همه امسال کربلاست
رزقی که آخر رمضان می‌دهد به ما

#محمد_بیابانی

امام هادی(علیه‌السلام):
رَاکِبُ الْحَرُونِ أَسِیرُ نَفْسِهِ وَ الْجَاهِلُ أَسِیرُ لِسَانِهِ
سوار بر مرکب چموش و خیره‌سرِ هوی و هوس (انسان دنیاطلب)، اسیر نَفْس خود و فرد نادان، اسیر زبان خود است.
 نزهة الناظر، ص۱۳۹؛ أعلام الدین، ص۳۱۱

از مرکب سرکش، تو سواری مَطَلب
یعنی: ز هوایِ نفس، یاری مطلب
ای آن که تو را «تیغ زبان» کرده اسیر
از فصل خزان، گلِ بهاری مطلب

#محمدجواد_غفورزاده


گمان مدار که نام تو بردن عادت ماست
نسیم یاد تو در هر سحر عبادت ماست

زمین به زیر قدم‌های تو سر افراز است
سلامت تو، به جان همه، سلامت ماست

اگر که، عمر جهان هم تمام گردد باز 
ندارد آنچه تمامی همین ارادت ماست

کنار خانه‌ی چون تو کریم بی‌منت
دری دگر بزنم... باعث خجالت ماست

چو طفل اشک دگر راستگو نمی‌بینم
بیا بپرس که این شاهد صداقت ماست

قسم به ضامن آهو که زائران توایم
ظهور طلعت تو بهترین زیارت ماست

قسم به ساقی لب تشنه‌ای که دستانش
به دست مادر تو ضامن شفاعت ماست

در اولین شب جمعه مرا به همراهت
ببر به کربُبلایی که عین جنت ماست

ببر به کربُبلا و بخوان که یا جداه
هنوز داغ لب تشنه‌ات مصیبت ماست

#میثم_مؤمنی_نژاد

شمیم اهل نظر را به هر کسی ندهند
صفای وقت سحر را به هر کسی ندهند

کجاست دیده‌ی روشن دلان باطن بین
نگاه نیک نظر را به هر کسی ندهند

شنیده‌ام ز بزرگان معرفت، یاران
خلوص و دیده‌ی تر را به هر کسی ندهند

چه داغ‌ها چه بلاها چه رنج‌ها باید
یقین که سوز جگر را به هر کسی ندهند

کسی که اهل شهادت نبود نا اهل است
بدان که میل خطر را به هر کسی ندهند

قسم به راهب نصرانی و سه ساله‌ی شام
طواف کعبه‌ی سر را به هر کسی ندهند

سوی حسین به فردای محشر ای یاران
جواز و اذن گذر را به هر کسی ندهند

دعای عهد بخوان رجعتی اگر خواهی
که درک صبح ظفر را به هر کسی ندهند

#سیدمحمد_میرهاشمی

امام علی(علیه‌السلام):
إِنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَیْسَ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ خَلْقِهِ حِجَابٌ لِأَنَّهُ مَعَهُمْ أَیْنَمَا کَانُوا
میان خداوند متعال و آفریدگانش هیچ حجاب و حائلی وجود ندارد، زیرا با آن‌هاست هر جا که باشند.
 التوحید للصدوق، ص۱۸۴

ای دل به خدا سپرده از روز نخست
ای رفته به راه راست با عزم دُرُست
ایمان، یعنی همیشه احساس کنی
هر جا هستی، خدایِ هستی با توست

#محمدجواد_غفورزاده

باز گویا هوای دل ابری‌ست
باز درهای آسمان باز است
من ولی تَحبِسُ الدُّعا  شده‌ام
دل من باز فکر پرواز است

دیرگاهی‌ست با خودم قهرم
بسته بر وصله‌های ناجورم
سرِ من گرم زندگی شده است
از امام زمان خود دورم

غیبت و تهمت و ریا و حسد
جزوِ اعمال واجبم شده است
از دهانم دروغ می‌بارد
معصیَت قُوتِ غالبم شده است

به فساد و حرام زُل زده‌اند
چشم‌هایی که بی‌حیا شده‌اند
جایگاه خدا و خلق خدا
در دلم وای جابه‌جا شده‌اند

آمدم سمت خانه‌ی معبود
دل‌خوش از این که صاحبی دارم
پشت در ضَجّه می‌زنم: یارب!
باز کن، کار واجبی دارم

گریه کردم، صدا زدی من را
آمدم یا مُسَبِّبَ الاَسْباب
روسیاهم نظر نما یا نور
یا سَریع الرِّضا مرا دریاب

لکه‌های سیاه زندگی‌ام
یا کریم از شما چه پنهان است
درد دارم، دوا نمی‌خواهم
یار، درد من است و درمان است

ساتِرُ العَیْب  اگر نبودی تو
خلق با من چه‌کار می‌کردند؟
پرده‌پوشی اگر نمی‌کردی
همه از من فرار می‌کردند

زشت و آلوده و خطاکارم
دارم اقرار می‌کنم یارب
گرچه بی‌آبرو شدم اما
باز اصرار می‌کنم یارب

جُرم و کم‌کاری‌ام قبول؛ اما
تو که از حال من خبر داری
«دوستان را کجا کنی محروم
تو که با دشمنان نظر داری»

کمکم کن هر آن‌چه را دارم
خرج تطهیر جان و روح کنم
دور ظلم و گناه خط بکشم
بروم توبه‌ی نَصوح  کنم

#عباس_احمدی

پیامبراعظم(صلوات‌الله‌علیه):
أُدْعُوا اللهَ وَ أَنْتُمْ مُؤْمِنُونَ بِالْإِجَابَةِ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللهَ لَا یَسْتَجِیبُ دُعَاءً مِنْ قَلْبٍ غَافِلٍ لَاهٍ
خدا را بخوانید و به اجابت دعاى خود ایمان داشته باشید و بدانید که خداوند دعا را از قلبِ غافل و بی‌توجه، نمی‌پذیرد.
 نزهة الناظر، ص۱۹

هنگام دعا قلب حزین داشته باش
یعنی که دلی خدای‌بین داشته باش
گر با دل آگاه خدا را خواندی
آنجا به اجابتش یقین داشته باش

#محمدجواد_غفورزاده

بوَد آیا که درِ صلح و صفا بگشایند
تا دری هم به مراد دل ما بگشایند

یارب از ظلمت زندان شبستان ما را
گو شبی روزنه در صبح و ضیا بگشایند

سازِ ذرات همه نغمه‌ی تسبیح خداست
گر خلایق درِ گوش شنوا بگشایند

نای توحید به چنگ آر و دمی دم کآفاق
گوش در نغمه‌ی آیات خدا بگشایند

دردمندان غمت را به تبسم دریاب
تا طبیانه درِ دار شفا بگشایند

چشم درپوش و کرم کن که بدان شکّرخند
در ببندند به درد و به دوا بگشایند

عاصیان گر که درِ توبه به عصیان بستند
عاشقانت درِ رحمت به دعا بگشایند

از پسِ پرده درِ صدق و صفا می‌بندند
صحنه‌سازان که درِ روی و ریا بگشایند...

دست‌گیری به نهانی که سخاوت‌مندان
لب ببندند اگر دست سخا بگشایند...

«شهریارا» به نوای نی جان‌سوز تو گوش
چون توانند، که بی‌ساز «صبا»  بگشایند


#سیدمحمدحسین_شهریار