شعر هیأت

ناب‌ترین اشعار آیینی

شعر هیأت

ناب‌ترین اشعار آیینی

۲۹۲ مطلب با موضوع «قالب :: رباعی» ثبت شده است

پیامبر اعظم (صلوات‌الله‌علیه‌و‌آله):
أنَّ أفْضَلَ الْأَعْمَالِ الْحُبُّ فِی اللهِ وَ الْبُغْضُ فِی الله‏
برترین اعمال، دوستى‏ در راه خدا و دشمنی در راه خداست.

مشکاة الأنوار، ص۱۲۵

پیغمبر ما که مشرق نور هُداست
دل آینه‌دار مهر او، دیده جداست
فرمود: که حُبّ و بغض در راه خدا
محبوب‌ترین کارها نزد خداست

#محمدجواد_غفورزاده

امام صادق (علیه‌السلام):
لَا یَزَالُ الدُّعَاءُ مَحْجُوباً حَتَّى یُصَلَّى عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد
پیوسته دعا در حجاب است (و میان آن و استجابتش حجاب و پرده‌اى حائل است) تا زمانی که بر محمد و آلش صلوات فرستاده شود.
الکافی، ج‏۲، ص۴۹۱

هر چند دعای عاشقان پر دارد
زیباییِ پرواز کبوتر دارد
در پرده بُوَد اجابت اما صلوات
بفرست که آن حجاب را بر‌دارد

#محمدجواد_غفورزاده

تا داشته‌ام فقط تو را داشته‌ام
با نام تو قد و قامت افراشته‌ام
بوی صلوات می‌دهد دستانم
از بس که گل محمدی کاشته‌ام

#سعید_بیابانکی


امام حسن عسکری (علیه‌السلام):
کَفَاکَ أَدَباً تَجَنُّبُکَ مَا تَکْرَهُ مِنْ غَیْرِکَ
برای با ادب بودنِ تو همین بس که آنچه را از دیگران نمی‌پسندی انجام ندهی.
 
الدرة الباهرة، ص۴۵؛ مسند الامام العسکری علیه‌السلام، ص۲۸۸

در جادۀ حق، زلال جان بس باشد
یک پرتو نور جاودان بس باشد
از آنچه نمی‌پسندی از خلق، اگر
دوری کنی، از ادب همان بس باشد

#هادی_فردوسی

همپای خطر همسفر زینب بود
همراز نماز سحر زینب بود
یک لحظه نشد ز عمه جانش غافل
پروانه‌صفت دور و بر زینب بود

#محمود_شریفی

ای رویِ تو روز و مویِ تو چون شب من
بر سوز دلت سوخت دلِ مرکب من
از بابِ جگر سوخته‌ات بوسه مخواه
ترسم که بسوزد رُخ تو از لبِ من

#علی_انسانی

 امام رضا (علیه‌السلام):
مَا مَعْنَى قَوْلِهِ «وَ ذَکَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلَّى»... کُلَّمَا ذَکَرَ اسْمَ رَبِّهِ صَلَّى عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ
می‌دانید معنی «صَلّی» در آیه شریفه «وَ ذَکَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلَّى» چیست؟ یعنی هر گاه نام پروردگارش را یاد کند بر محمد و آل او صلوات فرستد.
الکافی، ج‏۲، ص۴۵۹


جامی بزن از می طَهور صلوات
فیضی ببر از فیض حضور صلوت
وقتی سخن از «ألا بِذِکْرِ الله» است
آرامش قلب‌ها‌ست نور صلوات

#محمدجواد_غفورزاده

شام تو پر از نور سحرگاهی شد
خورشید خدا به سوی تو راهی شد
برخیز به احترام این بخت بلند
یثرب! تو مدینة النبی خواهی شد

#سیدمحمدجواد_شرافت

اینجا حرم است، حجت هشتم را
تکرار کن آیهٔ «قل اللهم» را
یک پرچم سبز، با تکان دادن دست
دعوت به بهشت می‌کند مردم را

در توس دلم هیچ زمان خسته نبود
آغوش بهشت، لحظه‌ای بسته نبود
مشهد به کدام جلوه دل خوش می‌کرد
گر منظر  این گنبد و گلدسته نبود؟!

در توس که قبلهٔ خداجویان است
ما بین دو کوه، روضهٔ رضوان است
«از خاتم انبیا در این‌جاست تنی»
«از سید اوصیا در این‌جا جان است»

هر کس که شود پاک سرشت از این‌جاست
تعیین مسیر سرنوشت، از این‌جاست
ای دل! به هزار راه و بیراهه مرو
گر مرد رهی، راه بهشت از این‌جاست

در توس به جز زمزمهٔ یاهو نیست
آیینه به غیر «لَیس اِلاّ هُو» نیست
تو ضامن آهویی و در سینهٔ ما
یک دل که به بی‌گناهی آهو نیست

غم‌ها، نگران حس و حالم بودند
شفاف‌تر از اشک زلالم بودند
حرف از «حرم و کبوتر و پرواز» است
ای کاش دو دست من دو بالم بودند

ایوان تو، روی شانهٔ خورشید است
گلدستهٔ تو نشانهٔ خورشید است
چشمش که به گنبد توروشن شد، ماه
دریافت که خانه، خانهٔ خورشید است
 
خورشید بر ایوان تو ای پاک سرشت
جز «سلسلة الذهب» حدیثی ننوشت
گفتی «أنا من شروطها» یعنی، نیست
جز عشق و محبت تو راهی به بهشت

از جوش مَلَک در این حرم هنگامه‌ست
اینجاست که هر فرشته، گلگون جامه‌ست
تا اذن دخول از تو بگیرد آهم
هر قطرهٔ اشک من زیارت‌نامه ست

دل در حرم تو، خویش را گم کرده است
یعنی عوض گریه، تبسم کرده است
موسای کلیم نیست این دل، اما
بی‌واسطه با شما تکلّم کرده است

عاشق، کارش به عشق پرداختن است
در شعلهٔ غم، سوختن وساختن است
ما در پی تعظیم و طوافیم، اما
آغاز زیارت تو دل باختن است

مولای رئوف ماست، احسان، کارش
کارش همه عاطفه است با زوراش
از معرفتش گلی به دست آوردی؟
ای آن‌که سه جا می‌طلبی دیدارش!

یک لحظه به فکر هستی خویش نبود
دنیاطلب و عافیت‌اندیش نبود
هجرت ز مدینه، بود بدرود حیات
انگور، به جز بهانه‌ای بیش نبود

پیوسته دم از مشی و مرامش زده‌اند
پرچم همه‌جا به احترامش زده‌اند
صد بار، به او زدند خنجر از پشت
یک بار، اگر سکه به نامش زده‌اند!

#محمدجواد_غفورزاده

پرشورترین فصل تلاطم اینجاست
آیینهٔ چشم‌های مردم اینجاست
از وسعت درگاه رضا فهمیدم
مشهد که نه، آسمان هشتم اینجاست

#میلاد_عرفان_پور