شعر هیأت

ناب‌ترین اشعار آیینی

شعر هیأت

ناب‌ترین اشعار آیینی

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «#رحمان_نوازنی» ثبت شده است

این روزها پرونده اعمال ما هستند
شب‌نامه‌های روز و ماه و سال ما هستند

تصویرهایی که در این مرداب می‌بینیم
ارواح سوت و کوری از جنجال ما هستند

این انتظاری که برای باغ، شیرین نیست
از تنبلی میوه‌های کال ما هستند

پرواز می‌خوانیم اما خواب می‌مانیم!
این پیله‌های کور، شرح حال ما هستند

گرچه به قدر آب دنبالش نمی‌گردیم
اما دو چشم خیس او دنبال ما هستند!

#رحمان_نوازنی

قلبی شکست و دور و برش را خدا گرفت
نقاره می‌زنند... مریضی شفا گرفت

دیدی که سنگ در دل آیینه آب شد
دیدی که آب حاجت آیینه را گرفت

خورشید آمد و به ضریح تو سجده کرد
اینجا برای صبح خودش روشنا گرفت...

از آن طرف فرشته‌ای از آسمان رسید
پروانه‌وار گشت و سلام مرا گرفت

زیر پرش نهاد و به سمت خدا پرید
تقدیم حق نمود و سپس ارتقا گرفت

چشمی کنار این همه باور نشست و بعد
عکسی به یادگار از این صحنه‌ها گرفت

دارم قدم قدم به تو نزدیک می‌شوم
شعرم تمام فاصله‌ها را فرا گرفت

دارم به سمت پنجره فولاد می‌روم
جایی که دل شکست و مریضی شفا گرفت

#رحمان_نوازنی