شعر هیأت

ناب‌ترین اشعار آیینی

شعر هیأت

ناب‌ترین اشعار آیینی

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «#سیدشهاب_الدین_موسوی» ثبت شده است

چشمم از اشک پر و مشک من از آب تهی‌ست
جگرم غرقه به خون و تنم از تاب تهی‌ست

گفتم از اشک کنم آتش دل را خاموش
پر ز خوناب بُوَد چشم من، از آب تهی‌ست

به روی اسب قیامم، به روی خاک سجود
این نماز ره عشق است ز آداب تهی‌ست

جان من می‌بَرَد آبی که از این مشک چکد
کشتی‌ام غرق در آبی که ز گرداب تهی‌ست

هر چه بخت من سرگشته به خواب است، حسین!
دیدهٔ اصغر لب‌تشنه‌ات از خواب تهی‌ست

دست و مشک و عَلَمی لازمهٔ هر سقاست
دست عباس تو از این همه اسباب تهی‌ست

مشک هم اشک به بی‌دستی من می‌ریزد
بی‌سبب نیست اگر مشک من از آب تهی‌ست...

#سیدشهاب_الدین_موسوی
#جرس_فریاد_می‌دارد

تا دست بسته باز کنی مشت آب را
داغت شکست هفت کمر پشت آب را

نقش هزار زلزله بر شط پدید شد
تا ریختی به روی زمین مشت آب را

دستت به آب لب نزد و لب به آب، دست
حیران نهاده‌ای به لب، انگشت آب را

از ساحل تو آب عطشناک می‌رود
در حسرت لبِ تو طمع، کشت آب را

با آب، دست و پنجه کمی نرم کرده، سخت
مالیده‌ای به خاکِ ادب پشت آب را

#سیدشهاب_الدین_موسوی
#دست_و_دریا