ای که پیچید شبی در دل این کوچه صدایت
یک جهان پنجره بیدار شد از بانگ رسایت
تا قیامت همه جا محشر کبرای تو برپاست
ای شب تار عدم، شام غریبانِ عزایت
عطش و آتش و تنهایی و شمشیر و شهادت
خبری مختصر از حادثهٔ کربوبلایت
همرهانت صفی از آینه بودند و خوش آنروز
که درخشید خدا در همهٔ آینههایت
کاش بودیم و سر و دیده و دستی چو اباالفضل
میفشاندیم سبکتر ز کفی آب به پایت...
#محمدرضا_محمدی_نیکو
#کرامت_سرخ
- ۰ نظر
- ۱۸ آذر ۹۵ ، ۰۱:۰۲