شعر هیأت

ناب‌ترین اشعار آیینی

شعر هیأت

ناب‌ترین اشعار آیینی

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «#محمد_رسولی» ثبت شده است

سرت کو؟ سرت کو؟ که سامان بگیرم
سرت کو؟ سرت کو؟ به دامان بگیرم

سراغ سرت را من از آسمان و
سراغ تنت از بیابان بگیرم

تو پنهان شدی زیر انبوه نیزه
من از حنجرت بوسه پنهان بگیرم...

قرار من و تو شبی در خرابه
پیِ گنج را کنج ویران بگیرم...

هلا! می‌روم تا که منزل به منزل
برای تو از عشق پیمان بگیرم

#محمد_رسولی
#مرثیه_با_شکوه

در این سیلی پیامی آشکار است
که ما را باز با این قوم کار است
یقیناً بر در خیبر نشسته
همان موشک که نامش ذوالفقار است

#محمد_رسولی

خوشا سری که سرِ دار آبرومند است

به پای مرگ چنین سجده ای خوشایند است


چه دیده است در آن سوی پردهٔ هستی

کسی که روی لبش وقت مرگ لبخند است


به سن و سال، به نام و نشان نگاه مکن

شناسنامهٔ سرباز نقش سربند است


زبان مشترک نسل‌های ما عشق است

ببین سلاح پدر روی دوش فرزند است


ز جاهلان سخن ناشناس بی‌مقدار 

بپرس قیمت خون عزیزشان چند است؟!


مدافعان حرم پای جانفشانی‌شان

بدان که چیزی اگر خورده‌اند، سوگند است


خوشا به حال شهیدان که سربلند شدند

که مرگِ غیر شهادت ز خویش شرمنده‌ست


#محمد_رسولی


🎙قرائت شده در #دیدار_شاعران با #رهبر_انقلاب

آه ای بغض فروخورده کمی فریاد باش
حبس را بشکن، رها شو، پر بکش، آزاد باش

گاه گاهی با زبان تیغ حرفت را بزن
با توام آیینه، با سنگین دلان فولاد باش

داد مظلومان #کشمیر است این، کاری بکن
هم وطن! با شیعیان مرتضی همزاد باش

خون بعضی‌ها مگر از دیگران رنگین‌تر است؟
آه، با وجدان! ز قید رنگ‌ها آزاد باش!

با سکوتت هم صدای بی‌تفاوت‌ها نشو
داد کن با داد خود ویران‌گر بیداد باش

دست روی دست مگذار و تماشاچی نباش
یا که مشتی آهنین، یا دست استمداد باش


آری ای #کشمیر... خونت آیه پیروزی است
لابلای زخم‌ها و اشک‌هایت شاد باش

#محمد_رسولی