شعر هیأت

ناب‌ترین اشعار آیینی

شعر هیأت

ناب‌ترین اشعار آیینی

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «#مسعود_یوسف_پور» ثبت شده است

چه سفره‌ای، چه کرم‌خانه‌ای، چه مهمانی
چه میزبانی و چه روزیِ فراوانی

چه ازدحام عجیبی یقیناً آقا نیست
گدایی درِ این خانه کار آسانی

دخیل دست کریمت شده‌ست میکائیل
فقط نه اینکه تو روزی‌دهِ هر انسانی

به رازقیّت تو می‌خورم قسم که تو را
رها نمی‌کنم آنی و کمتر از آنی

هر آینه دل من چون کویر می‌خشکد
بدون لطف تو که آیه‌های بارانی

بیا و بر دلم امروز یک دقیقه ببار
بیا و با نَفَست بویی از بهشت بیار


من و هوای تو و شوق نوکری کردن
تو و حوالی دنیا و سروری کردن

دلم اسیر تو شد، چشم‌های معصومت
چه خوب یاد گرفته‌ست دلبری کردن

من و به شوق دو دست تو یا کریم شدن
من و فراز بقیعت کبوتری کردن

همیشه روزی من را تو داده‌ای، ننگ است
کنار سفره‌ی تو میل دیگری کردن

کریم شهر مدینه چقدر می‌آید
به دست‌های شما ذره پروری کردن

اگرچه ذره‌ی ناچیزتر ز ناچیزم
ولی از عشق تو ای روح عشق! لبریزم


به غیر وصله‌ی نعلین یا عبای تو نیست
و جز گلیم پر از نور زیر پای تو نیست

کرم نما، به من سائلت هم احسان کن
که تکیه‌گاه دلم غیر دست‌های تو نیست

شروع می‌شوی از انتهای آقایی
تویی که نوکری شیعه جز برای تو نیست

کسی که از همه در آخرت فقیرتر است
همان کسی‌ست که در این سرا گدای تو نیست

چقدر بی‌کس و تنهاست آن که در دنیا
همیشه با تو غریبه‌ست و آشنای تو نیست

مرا گدای خودت کرده‌ای خدا را شکر
و آشنای خودت کرده‌ای خدا را شکر

#مسعود_یوسف_پور