شبی که مطلع مهر از، طلوع زینب بود
فروغ روز نشسته، به دامن شب بود
هزار رود نواگر ز کوثر و تسنیم
روان به خانهٔ زهرا، به بوی زینب بود
هزار چشمۀ خورشید، از کرانۀ شب
دمیده از دل مهتاب و چشم کوکب بود
شکوفهبار لب مرتضی به باغ دعا
ستارهریز دم مصطفی، به یا رب بود
شراب نور ز خمخانۀ سحر، جوشید
که جام سرخ شقایق، ز می لبالب بود
اگر چه «زینِ اَب» او را نهاد نام، رسول
خدای داند، کاو زینت «اُم و اَب» بود...
#مشفق_کاشانی
- ۰ نظر
- ۱۷ بهمن ۹۵ ، ۱۶:۲۱