شعر هیأت

ناب‌ترین اشعار آیینی

شعر هیأت

ناب‌ترین اشعار آیینی

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «#مشفق_کاشانی» ثبت شده است

شبی که مطلع مهر از، طلوع زینب بود
فروغ روز نشسته، به دامن شب بود

هزار رود نواگر ز کوثر و تسنیم
روان به خانهٔ زهرا، به بوی زینب بود

هزار چشمۀ خورشید، از کرانۀ شب
دمیده از دل مهتاب و چشم کوکب بود

شکوفه‌بار لب مرتضی به باغ دعا
ستاره‌ریز دم مصطفی، به یا رب بود

شراب نور ز خمخانۀ سحر، جوشید
که جام سرخ شقایق، ز می لبالب بود

اگر چه «زینِ اَب» او را نهاد نام، رسول
خدای داند، کاو زینت «اُم و اَب» بود...

#مشفق_کاشانی


امیر قافلۀ دشت کربلاست حسین
به راه بادیۀ عشق، آشناست حسین

ببین که در پی قربان شدن به تیغ ستم
چو نخل سر زده از باغ کربلاست حسین...

به قامتی شرف‌آموز آسمان بلند
ستاده در بر شمشیر کینه راست حسین...

چو آسمان، تنش آذین به گُل‌ستارۀ زخم
صبور مانده به نیزار نیزه‌هاست حسین

به راه دوست، گذشت از جهان و جان بنگر
به استقامت و ایثار، تا کجاست حسین

رها ز رنگ تعلق، به ملک استغنا
رضا به دادۀ حق داده و رضاست حسین

چو شیر شرزه، شکار افکن است و دشمن‌گیر
به کارزار، همانند مرتضاست حسین

خدای را، مشو از موج حادثات ملول
که در سفینۀ تقدیر، ناخداست حسین

به خون پاک شهیدان کربلا سوگند
که در حریم وفا رحمت خداست حسین

#مشفق_کاشانی