شعر هیأت

ناب‌ترین اشعار آیینی

شعر هیأت

ناب‌ترین اشعار آیینی

۱۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «#مهدی_جهاندار» ثبت شده است

زمین کربلا تب دارد آیا، یا تو تب داری؟
دل زینب فدایت پا برون از خیمه نگذاری

بخوان در نیمه‌شب‌هایم «الهی لا تؤدّبنی»
بگو صد بار دیگر «ربِّ خلِّصنا من النارِ»

غل و زنجیر بر گردن چهل منزل بیا با من
که فردا باز فردا یوسف تنهای بازاری

تو تبدار اباالفضلی که سقا بود و عطشان بود
تو بیمار حسینی؛ راست می‌گویند بیماری

تو را هر روز عاشوراست... یا سبوحُ یا قدّوس
ملائک بر سر سجاده‌ات جمعند بسیاری...

#مهدی_جهاندار

#مرثیه_با_شکوه

مِن الغریب نوشتی إلی الحبیب سلامی
حبیب رفت به میدان چه رفتنی چه قیامی
 
سحر نسیم گذشت از سر مزار شهیدان
هنوز در پی بویی که می رسد به مشامی
 
و جبرئیل هم آن جا مجال پر زدنش نیست
رسیده اند شهیدان کربلا به مقامی...

یکی حسین امیرش شد و چه خوب امیری
یکی حسین امامش شد و چه خوب امامی
 
یکی بدون زره مرگ را گرفت در آغوش
یکی نماز تو را شد سپر بدون کلامی
 
یکی سیاه ولی روسپید؛ چون تو گرفتی
سر غلام به دامان خود چه حسن ختامی
 
یکی علی شد و اکبر شد و چه ماه منیری
یکی عمو شد و سقّا شد و چه ماه تمامی
 
به روی نیزه و در باد، گیسوان پریشان
چنان شدند که باقی نماند کوفه و شامی
 
دلم به حسرت یا لیتنا رسید و نگاهم
به سردر حرم افتاد، اُدخلوا بِسلامی...

#مهدی_جهاندار
#مرثیه_با_شکوه

کو شب قدر که قرآن به سر از تنگ‌دلی
هی بگویم بِعلیٍّ بِعلیٍّ بِعلی

مطلعُ الفجر شب قدر، سلام تو خوش است
اُدخلوها بسلامٍ ابدیٍ ازلی

اولین پرسش میثاق ازل را تو بپرس
تا الستانه و مستانه بگوییم بلی

همه قدقامتیان را به تماشا بنشان
تا مؤذن بدهد مژدۀ خیر العملی

ای خوشا امشب و بیداری و الغوث الغوث
خوش‌ترش خواب تو را دیدن و بیدار دلی...

کسی آن سوی حسینیّه نشسته است هنوز
همه رفتند، شب قدر تمام است؛ ولی -

- باز قرآن به سرش دارد و هی می‌گوید
بحسین بن علیٍ بحسین بن علی

#مهدی_جهاندار

چه جمعه‌ها که یک به یک غروب شد، نیامدی
چه بغض‌ها که در گلو رسوب شد، نیامدی

خلیل آتشین سخن، تبر به دوش بت‌شکن
خدای ما دوباره سنگ و چوب شد، نیامدی

برای ما که خسته‌ایم و دل شکسته‌ایم، نه!
ولی برای عده‌ای چه خوب شد نیامدی!

تمام طول هفته را به انتظار جمعه‌ام
دوباره صبح، ظهر نه، غروب شد نیامدی....

#مهدی_جهاندار