شعر هیأت

ناب‌ترین اشعار آیینی

شعر هیأت

ناب‌ترین اشعار آیینی

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «#پروانه_نجاتی» ثبت شده است

وقتی سکوت سبز تو تفسیر می‌شود
چون عطرِ عشق، نام تو تکثیر می‌شود

در انعکاس سادهٔ آن فصل التهاب
تنهایی‌ات هر آینه تفسیر می‌شود

طاقت گدازتر ز تَبِ جنگ روبروست
صلحی، که زیر سایهٔ شمشیر می‌شود

تو مرد جنگ بودی و می‌دانم ای عزیز
سردار بی‌سپاه، زمین گیر می‌شود!

صبر تو، انتظارِ عطش سوزِ کربلاست
صبری که صبح حادثه تعبیر می‌شود

مسموم دست کینه شدی ـ وه ـ چه جانگداز
زینب زداغ آن دلِ خون، پیر می‌شود

تو نور چشم فاطمه بودی برادرم!
یک شهر، در فراقِ تو دلگیر می‌شود

#پروانه_نجاتی
#حماسه_صبر

اذان بگو که شهیدان همه به صف شده‌اند
که تیرها همه آمادهٔ هدف شده‌اند

پیمبرانه به تکبیر باز کن لب را
که از صدای تو ذرّات در شعف شده‌اند

برای چرخ زدن در حوالی خورشید
مدارهای سراسیمه جان به کف شده‌اند

به یُمن بارش احساس در مساحت ظهر
غبارها ز رُخ دشت برطرف شده‌اند

و کربلا شده دریایی از حماسه و شور
و ریگ‌های بیابان همه صدف شده‌اند

نماز عشق فقط سجده‌ای پر از خون است
اذان بگو که شهیدان همه به صف شده‌اند

#پروانه_نجاتی

زمین ز بتکده‌ها پُر شده‌ست، ابراهیم!
دوباره دور تفاخر شده‌ست ابراهیم

گرفته هرز تجمل حصار حوصله را
که نان سادگی آجر شده‌ست ابراهیم

دمیده بر ریه‌ی شهر، دود تلخ ریا
و روزگار تظاهر شده‌ست ابراهیم

مذاق اهل محبت در این زمانه‌ی بد
اسیر طعم تکاثر شده‌ست ابراهیم

چه زود گم شده در کوچه‌های عادت، عشق
زمین دچار تنفر شده‌ست ابراهیم

تبر به دوش چرا از سفر نمی‌آیی
زمین ز بتکده‌ها پُر شده‌ست ابراهیم

#پروانه_نجاتی

خاموشی تو رنگ فراموش شدن نیست
در ولوله‌ی نام تو خاموش شدن نیست

ای خواب ستم از تو برآشفته، خمینی!
این خاطره هم‌سایه‌ی مخدوش شدن نیست

چون سُکر پیام تو پر از شور قیام است
شیدای تو را نسبت مدهوش شدن نیست

 تو روح توانستنی و دست شکفتن
تدبیر تو با غصه هم‌آغوش شدن نیست

با عطر کلام تو گره‌ها همه بازند
در رشته‌ی افکار تو مغشوش شدن نیست

گفتی به همه راز بت ظلم شکستن
جز سعی هم‌آوایی و هم‌دوش شدن نیست

دیری‌ست که در جلوه‌ی تاریخی عشقی
اسطوره‌شدن غیر بلانوش شدن نیست

در عصر تو آموخت دگر باره جهانی
عزت مگر از راه کفن‌پوش شدن نیست

#پروانه_نجاتی

دنیاست در تلاطم و طوفان کران کران
خشم و خشونت و غم کشتار بی‌امان
چشمان ماست خیره به تو سمت آسمان
ادرکنی ای امید دل، الغوث الامان
عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان

شرق است در تغافل و غرب است در نفاق
هر فصل یک مصیبت و هر آن یک اتفاق
یک روز رنج سوریه روز دگر عراق
هر لحظه بیشتر شده اندوه شیعیان
عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان

با ذوق از حقوق بشر حرف می‌زنند
یا از گزینه های تشر حرف می‌زنند
اوج شرارت‌اند و ز شر حرف می‌زنند
دنیای ما پر است از این حرف و داستان
عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان

خاورمیانه مرکز آوار ماجراست
اخبار داغ در پی آمار ماجراست
آل سعود باز میاندار ماجراست
از پول نفت سرخوش و با خلق سرگران
عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان

اسلام در محاصره‌ی خون و آتش است
داعش دروغ تازه‌ی این قوم سرکش است
هر جا که صهیونیسم بخواهد کشاکش است
از دست دیو فتنه به لب‌ها رسیده جان
عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان

در ذهن تار بسته‌ی شب ریشه می‌زنند
آتش به هر اراده و اندیشه می‌زنند
با نام دین به ریشه‌ی دین تیشه می‌زنند
یک روز سهم داعش و یک روز طالبان
عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان

آقا ببین جنایت آل سعود را
سرکوب و سرسپردن و جهل و جمود را
اسباب روسفیدی آل یهود را
ادرکنی ای عدالت موعود مستعان
عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان

از نحس کدخدایی این دشمن زبون
فریاد دادخواهی هر شیعه غرق خون
بغض یمن شکسته و بحرین لاله‌گون
از دست ظلم کارد رسیده به استخوان
عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان

القاعده ز یک سو و سویی "بوکو حرام"
"الله اکبر" آتش فرمان قتل عام
انبوه مسلمین جهان‌اند تلخ کام
آقا نگاه کن که چه شادند دشمنان
عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان

حال و هوای منطقه مثل محرم است
در زینبیه‌ی دل ما شام ماتم است
عهد مدافعان حرم با تو محکم است
عباس‌های شیعه وفادار و جان‌فشان
عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان

امروز در حمایت تکفیریان پست
تحریم و قصه‌ی عمر سعد باز هست
کفر ایستاده است امان‌نامه‌اش به دست
در پشت هر بیانیه دارند صد بیان
عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان

گاهی به تشنگی، به بلا فکر می‌کنم
گاهی به کشتگان منا فکر می‌کنم
گاهی به وضع کرب‌وبلا فکر می‌کنم
آقا بیا گره بزن این بغض را به آن
عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان

#پروانه_نجاتی