شعر هیأت

ناب‌ترین اشعار آیینی

شعر هیأت

ناب‌ترین اشعار آیینی

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «#کلیم_کاشانی» ثبت شده است

آزادگی ز منّت احسان رمیدن است
قطع امید، دست طلب را بریدن است

بحری است زندگی که نهنگش حوادث است
تن کشتی است و مرگ به ساحل رسیدن است

امیّد کام یافتن از روزگار ما
فکر گلاب از گل اختر کشیدن است

سیر ریاض عالم جان با حجاب تن
گلزار را ز رخنۀ دیوار دیدن است

در دور ما، ز خسّت ابنای روزگار
دشوارتر ز مرگ، گریبان دریدن است

در کوی دوست خاک‌نشینی ز حد گذشت
ای تیغ جور، نوبت در خون تپیدن است...

#کلیم_کاشانی

پیری رسید و مستی طبع جوان گذشت
ضعف تن از تحمّل رطل گران گذشت

وضع زمانه قابل دیدن دو بار نیست
رو پس نکرد هر که ازین خاکدان گذشت

در راه عشق، گریه متاع اثر نداشت
صد بار از کنار من این کاروان گذشت

حبّ الوطن نگر که ز گل چشم بسته‌ایم
نتوان ولی ز مشت خس آشیان گذشت

طبعی به هم رسان که بسازی به عالمی
یا همّتی که از سر عالم توان گذشت

مضمون سرنوشت دو عالم جز این نبود
کان سر که خاک راه شد از آسمان گذشت

بی دیده راه اگر نتوان رفت، پس چرا
چشم از جهان چو بستی ازو می‌توان گذشت؟

بدنامی حیات دو روزی نبود بیش
گویم کلیم با تو که آن هم چه‌سان گذشت:

یک روز صرف بستن دل شد به آن و این
روز دگر به کندن دل زین و آن گذشت

#کلیم_کاشانی