برگ شقایق
چهارشنبه, ۱۳ مرداد ۱۳۹۵، ۰۵:۵۰ ب.ظ
یاری ز که جوید؟ دلِ من، یار ندارد
یک مَحرم و یک رازنگهدار ندارد!
با دیدن سوزِ دلِ من در چمن و باغ
با داغ دل لاله، کسی کار ندارد
باید سر و کارش طرف چاه بیفتد
یوسف که در این شهر، خریدار ندارد
ااا
از گریۀ پنهان علی در دل شبها
پیداست که دل دارد و، دلدار ندارد
در گلشن آتشزدۀ عصمت و ایثار
پرپرشدن غنچه که انکار ندارد
با فضه بگویید بیاید، که در این باغ
نیلوفر بیمار، پرستار ندارد
بر حاشیۀ برگ شقایق بنویسید:
گل، تاب فشار در و دیوار ندارد
#محمدجواد_غفورزاده
- چهارشنبه, ۱۳ مرداد ۱۳۹۵، ۰۵:۵۰ ب.ظ