شعر هیأت

ناب‌ترین اشعار آیینی

شعر هیأت

ناب‌ترین اشعار آیینی

ماه خدا

شنبه, ۱۵ آبان ۱۳۹۵، ۱۰:۵۷ ب.ظ

گل‌خنده‌ای که مهر به ماه خدا کند
از پای روز، حلقه‌ی شب را جدا کند

بر شانه‌ی سپیده‌ترین صبح بی‌غروب
خورشید، آبشارِ طلایی رها کند

میلاد مجتبی‌ست که اعجاز مقدمش
با باغ، آن کند که نسیم صبا کند

آمد که با فروغ شب‌افروز روی خویش
هر سو دری به خانه‌ی خورشید وا کند

شب را به یمن مقدم او صبح کرده است
هر کس چو ماه، در دل شب‌ها دعا کند

امشب که باغ خاطره‌ات را به یک نسیم
غرق شکوفه، لعلِ لب مجتبی کند

چون آسمان عاطفه، باران اشک باش!
تا گلشنِ ضمیرِ تو را با صفا کند

چشم ستاره باش و به دامان شب ببار!
تا دردِ سینه‌سوزِ غمت را دوا کند

بیگانه با تبسّمی! این فصل را بخند!
تا باغ را به خنده لبت آشنا کند

گل‌واژه‌ی نگاهِ تو در روح زردِ باغ
جشن بهارگونه‌شدن را به پا کند

#غلامرضا_شکوهی

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • شنبه, ۱۵ آبان ۱۳۹۵، ۱۰:۵۷ ب.ظ
  • شعر هیأت

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی