شهید محراب
جان با هیجان گِرد سرش میگردید
پروانهی دل دور و برش میگردید
در عمرِ کمِ زمامداریِ علی
اسلام، به گِرد محورش میگردید
آفاق کجا نور جَلی را حس کرد؟
آرامش صبح اَزَلی را حس کرد؟
جز پنج بهار فرصت زود گذر
کی طعم عدالت علی را حس کرد؟
دل جام بلی ز روی میل از تو گرفت
تأثیر، ستارهی سهیل از تو گرفت
ای روح دعا بعد تو شد عالمتاب
انوار دعایی که کمیل از تو گرفت
زیبایی چشمهسار در چشمش بود
دلتنگی و انتظار در چشمش بود
در کوفهی بیوفا صبوری میکرد
با آنکه همیشه خار در چشمش بود
شد تنگ غروب و بر دلم آه نشست
در دامن شب ستاره با ماه نشست
شیون ز کبوتران چاهی برخاست
فریاد تو وقتی به دل چاه نشست
برخاست، که عزم و استواری این است
بنشست، که صبر و بردباری این است
ذکر لب او «فُزتُ و رَبِّ الکعبه» است
در حال سجود، رستگاری این است
در چشم من آئینه علی، آب علیست
مهتاب علی، مهر جهانتاب علیست
خون سر او، کنار سجّاده نوشت
«مظلومترین شهیدِ محراب علیست»
دریا بود و گهر به ساحل میداد
انگشتری خویش به سائل میداد
از کیسهی نان خشک میکرد افطار
از کاسهی شیر خود به قاتل میداد
گفتند: که پیش از عدم آمد به وجود
آن صدرنشین مسند غیب و شهود
یک روز طلوع کرد از کعبهی عشق
یک روز غروب کرد در حال سجود
ای روح کرم که مظهر احسانی
«آنی» که اشاره کرد «حافظ» آنی
خورشیدی و ذرّه پروری آیینت
آیینهی «هَل اَتی عَلَی الاِنسانی»
ای نام تو «دافِعُ النِّقَم» یا مولا
وی یاد تو «سابغُ النّعَم» یا مولا
ای چشم خدا، گوشهی چشمی، که گرفت
آیینهی دل، غبارِ غم یا مولا
مطلوب تمام اولیاء مطلب اوست
آیات توکّل و رضا بر لب اوست
رایات قیام و صلح و صبر و ایثار
بر دوش حسین و حسن و زینب اوست
#محمدجواد_غفورزاده
#از_کعبه_تا_محراب
- دوشنبه, ۱۷ آبان ۱۳۹۵، ۱۲:۱۱ ق.ظ