کعبه میرفت
دوشنبه, ۱۷ آبان ۱۳۹۵، ۱۲:۰۴ ق.ظ
وقت پرواز آسمان شده بود
گوئیا آخر جهان شده بود
کعبه میرفت در دل محراب
لحظهٔ گریهٔ اذان شده بود
کوفه لبریز از مصیبت بود
باد در کوچه نوحهخوان شده بود
شور افتاد در دل زینب
پی بابا دلش روان شده بود
در و دیوار التماسش کرد
در و دیوار مهربان شده بود
شوق دیدار حضرت زهرا
در نگاه علی عیان شده بود
خار در چشم و تیغ بین گلو
زخم، مهمان استخوان شده بود
سایهای شوم پشت هر دیوار
در کمین علی نهان شده بود
ناگهان آسمان ترک برداشت
فرق خورشید خون فشان شده بود...
#سیدحمیدرضا_برقعی
- دوشنبه, ۱۷ آبان ۱۳۹۵، ۱۲:۰۴ ق.ظ