شعر هیأت

ناب‌ترین اشعار آیینی

شعر هیأت

ناب‌ترین اشعار آیینی

۳۳۸ مطلب در آذر ۱۳۹۵ ثبت شده است

تا گل به نسیم راه در می‌آید
از خاک بوی گیاه در می‌آید
امشب به ستاره‌ها بگو کِل بکشند
خورشید به عقد ماه در می‌آید


دارد به زمین شمایلی می‌بخشد
بر ماه غرور کاملی می‌بخشد
این تازه عروس آسمانی دارد
پیراهن خود به سائلی می‌بخشد


بر هر چه به غیر عشق می‌تاخت علی
با خوب و بد زمانه می‌ساخت علی
از غم خبری نداشت تا وقتی که
بر فاطمه‌اش نظر می‌انداخت علی


آن خانه‌ی ساده را که خوشبو می‌کرد
لبریز صمیمیت شب‌بو می‌کرد
او شاه زنان بود، ولی نان می‌پخت
او گرچه فرشته بود جارو می‌کرد

#ایوب_پرندآور

ماه هر شب تا سحر محو تماشای علی‌ست
تازه در این خانه زهرا ماه شب‌های علی‌ست

چشم دنیا روشن از ماه جمال مرتضاست
چشم زهرا روشن از روی دلارای علی‌ست

با شگفتی‌های دنیای علی بیگانه‌ایم
این‌که دنیا پیش او هیچ است دنیای علی‌ست

بارها با اشک خود زخم علی را بسته است
گرمی این دست‌ها تنها مداوای علی‌ست

روز وانفساست محشر، شیعیان لاتحزنوا
این که محشر خاک پای اوست زهرای علی‌ست

یاعلی امضا کند یا فاطمه فرقی که نیست
آخرش امضای زهرا عین امضای علی‌ست

#عباس_شاه_زیدی

امام جواد (علیه‌السلام)
اَفضَلُ اَعْمَالِ شِیعَتِنَا اِنْتِظارُ الْفَرَجِ
برترین اعمال پیروان ما، انتظار فرج است.
کمال الدین و تمام النعمة، ج‏۲، ص۳۷۷

مگذار اسیر اشک و آهت باشم
در حسرت یک گوشه نگاهت باشیم
گفتیم که دور از تو چه باید کردن
گفتند همه چشم به راهت باشیم

#محمدابراهیم_لکزیان

در کوچه بود جسم امام جوان، جواد؟
یا بام، شاخه بود و گُلش بر زمین فتاد

ملعون دهر، داد به معصوم عصر، زهر
بس اُمّ‌فَضل داشت به اِبن‌الرّضا عِناد

این جسم سبز بوی گل سرخ می‌دهد
دست که داد دسته‌گل فاطمی به باد؟

شد کوچه‌های شهر پر از عطر و بوی گل
گویی فتاده باغ گلی روی دوش باد

گه نام باب برد و گهی آب آب کرد
لب‌تشنه داد جان و جوابش کسی نداد

آن کس که اَنُفس از نَفس او نَفس گرفت
زد همچنان نفس نفس و از نفس فتاد

#علی_انسانی
#گلاب_و_گل

آن روز کاظمین چو بازار شام شد
دنیا برای بار نهم بی‌امام شد

دجله که دیگر آبروی رفته هم نداشت
آن‌قدر اشک ریخت که چشمش تمام شد

جنت وزید و حُجرهٔ در بستهٔ امام
در بارش ملائکه خود، بار عام شد

تا سایه‌بان شود به تن زهر دیده‌اش
خورشید شد کبوتر و بر روی بام شد...

آن روز ذوالجناح حسین از نفس فتاد
آن روز ذوالفقار علی در نیام شد

آتش نشست در جگر کربلایی‌اش
یعنی به رسم خون خدا تشنه‌کام شد...

#عباس_احمدی

امام جواد (علیه‌السلام)
اَلْقَصْدُ إلَی اللهِ تَعَالَی بِالْقُلُوبِ أبْلَغُ مِنْ إتْعَابِ الْجَوَارِحِ بِالْأعْمَالِ
توجه قلبی به سوی خداوند متعال، سودمندتر است از به زحمت انداختن اعضا و جوارح برای انجام اعمال.
نزهة الناظر، ص۱۳۴؛ بحار الأنوار، ج۷۵، ص۳۶۳

در بادیه، گام تا خداوند بزن
خود را به رضای دوست، پیوند بزن
اعضای وجود خویش را رنجه مکن
دل را به حریم کبریا بند بزن

#محمدابراهیم_لکزیان

لطف تو بی‌واسطه دریای جودت بی‌کران
عالمی از فهم ابعاد وجودت ناتوان
 
صورت و سیرت... نه اصلاً عمرت از مضمون پر است
ماه گندمگون! غریب خانه! مولای جوان!
 
چاه‌های خشک با دست تو جوشان می‌شدند
ای نگاهت مثل چشمه! ای دلت آتشفشان!
 
روز حسرت هیچ‌کس حسرت نخواهد خورد تا
بخشش ابن الرضایی تو باشد در میان
 
داستان عمر تو کوتاه بود اما نبود
لحظه‌ای تاریخِ نور از ردپایت بی‌نشان
 
یوسفی اما عزیز خانه‌ات هم نیستی
یا سلیمانی که شأنش را نمی‌فهمد زمان
 
دوستانت بی‌وفایی... دشمنانت خون دل...
آشنای طعنه‌ای از کودکی... از این و آن
 
نامتان را شیعیان گاهی به قصد... بگذریم
ما چنین گفتیم تا وا شد دهان دیگران
 
از قضا من هم جواد بن الرضایم گر چه باز
بین ما فرق است مولا از زمین تا آسمان

#محمدجواد_الهی_پور

...که پرسش همه‌ی خلق را مجاب کنی
سؤال‌های عبث مانده را جواب کنی

خدا تو را به همین خاک بی‌خبر آورد
که رو به جهل زمین و زمان، عتاب کنی

که زخم زخم دلت را مدام بشماری
شمار غفلت این خلق را حساب کنی

که در جوانی خود لحظه لحظه پیر شوی
گناه مردم را محو در ثواب کنی

شبیه سیل شدی کوچه کوچه در تن خاک
که خانه خانه‌ی تضلیل را خراب کنی

چقدر خسته شدی، ماه مهربان نهم!
که آسمان را دلگرم آفتاب کنی

ولی بس است همین یک دو روز کافی بود
که خون دل بخوری، سینه را کباب کنی

صدای همهمه از عرش می‌­رسد امشب
فرشتگان دعا را که مستجاب کنی

به پیشواز تو با رخت سبز می‌­آیند
که از ملال زمین دیگر اجتناب کنی

خدا برای تو ای مرد! سخت دلتنگ است
خدا کند که برای خدا شتاب کنی

شراب ناب شهادت به جام منتظر است
اگر هرآینه لب تشنه، قصد آب کنی...

بلند شو! چه نشستی؟ شب شهادت توست
شتاب کن که به خون جگر خضاب کنی

#سودابه_مهیجی

به جهان خرّم از آنم که جهان خرم از اوست
عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست

به غنیمت شمر ای دوست دم عیسیِ صبح
تا دلِ مرده مگر زنده کنی کاین دم از اوست

نه فلک راست مسلَّم نه مَلک را حاصل
آنچه در سرّ سویدای بنی‌آدم از اوست

به حلاوت بخورم زهر که شاهد ساقی‌ست
به ارادت ببرم درد که درمان هم از اوست

زخم خونینم اگر بِهْ نشود بِهْ باشد
خنک آن زخم که هر لحظه مرا مرهم از اوست

غم و شادی برِ عارف چه تفاوت دارد
ساقیا باده بده شادیِ آن کاین غم از اوست

پادشاهی و گدایی برِ ما یکسان است
که بر این در همه را پشت عبادت خم از اوست

«سعدیا» گر بکَند سیل فنا خانه‌ی دل
دل قوی دار که بنیاد بقا محکم از اوست

#سعدی

امام رضا (علیه‌السلام)
یَا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا اللهَ فِی نِعَمِ اللهِ عَلَیْکُمْ فَلَا تُنَفِّرُوهَا عَنْکُمْ بِمَعَاصِیهِ
ای مردم به پاس نعمت‌های الهی، تقوا پیشه کنید و نعمت‌ها را با گناه و معصیت از خود مرانید.
عیون أخبار الرضا (علیه‌السلام)، ج۲، ص۱۶۹

ای آن که به لب نشانده لبخندی را
بشنو ز امام مهربان، پندی را
با معصیت و جرم و نمک‌نشناسی
از خویش مران لطف خدواندی را

#حسین_ابراهیمی