غمی به وسعت عالم نشسته بر جانش
تمام ناحیه خیس از دو چشم گریانش
شبیه ابر بهاری هوای ناحیه را
پر از ترنم غم کرده اشک سوزانش
سلام کرد به جدش... سلامی از سر صدق
سلام آنکه کند جان فدای جانانش
سلام کرد بر آن گونههای خاک آلود
بر آن تنی که نمودند نیزه بارانش
سلام کرد بر آن بوسهگاه نورانی
سلام آنکه کند جان خویش قربانش
سلام آنکه دلش زخمی مصیبتهاست
سلام آنکه اگر بود کربلا، جانش
میان طف، سپر نیزه و سنان میکرد
و میسپرد به شمشیرها گریبانش
سلام کرد بر آن جام نیزه نوشیده
بر آنکسی که شکستند عهد و پیمانش
سلام آنکه اگر نینوا حضور نداشت
علیالدوام شده نالهی فراوانش
سلام آنکه سرازیر میشود هر روز
به جای اشک روان، سیل خون ز چشمانش...
#مریم_سقلاطونی
- ۰ نظر
- ۱۸ آذر ۹۵ ، ۰۰:۵۴