تا لوح فلق، نقش به نام تو گرفت
خورشید، فروغ از پیام تو گرفت
ای خون تو جاری به رگ سرخ حیات!
اسلام، قوام از قیام تو گرفت
#علی_اصغر_صائم_کاشانی
- ۰ نظر
- ۱۸ آذر ۹۵ ، ۰۱:۰۱
تا لوح فلق، نقش به نام تو گرفت
خورشید، فروغ از پیام تو گرفت
ای خون تو جاری به رگ سرخ حیات!
اسلام، قوام از قیام تو گرفت
#علی_اصغر_صائم_کاشانی
دلی که الفت دیرینه با بلا دارد
همیشه دست در آغوشِ اِبتلا دارد
دلی که طعم محبت چشیده میداند
«بلا» چه رابطهای تنگ با «وَلا» دارد
دلی که طور تجلّی شدهست سینهٔ او
چه التفات به جام جهاننما دارد
کسی که خاک سر کوی اوست منزل او
چه اعتنا به طلا و به کیمیا دارد
به عجز و زاری و خواری سخن نیالاید
کسی که درک درستی ز کربلا دارد
حسین گفت که ذلتپذیر نیست ولی
هنوز شاعر از این گفتهها اِبا دارد
حدیث واقعه را از شهید عشق بپرس
که جاودانه حضوری به نینوا دارد
به نیزهها نظر انداخت هر که، با خود گفت:
خدا چه آینههایی خدانما دارد
بیا که از بدن پاره پارهاش پیداست
که شوق دیدن یاران جدا جدا دارد
به ناامیدی از این در نرفته است کسی
عزیز فاطمه دستی گرهگشا دارد
به جز خرابهنشین خمار چشم شما
خبر ز حال خراباتیان کجا دارد
جمیل دیدن سیر جلالی است گواه
که از کمال تو زینب چه بهرهها دارد
همیشه شمع مزار شماست «پروانه»
که هر چه شعله به دل دارد از شما دارد
#محمدعلی_مجاهدی
#گلنفسیها
پیکار علیه ظالمان پیشهٔ ماست
جان در ره دوست دادن اندیشهٔ ماست
هرگز ندهیم تن به ذلّت، هرگز
در خون زلال کربلا ریشهٔ ماست
#محمدرضا_سهرابی_نژاد
آن سو، همه برق نیزه و جوشن بود
این سو، دلی از فروغ حق روشن بود
بود آنچه شهامت و شهادت میخواست
چیزی که نبود، بیمی از دشمن بود
#محمدجواد_محبت
با اشک تو رودها درآمیختهاند
از شور تو محشری بر انگیختهاند
ای تشنهلبی که اِذن باران با توست!
از شرم تو ابرها عرق ریختهاند
#میلاد_عرفان_پور
آن کشته که دین زنده ز نامش باشد
پاینده نماز از قیامش باشد
فرض است بر او گریه ولی برتر از آن
سرمشق گرفتن از مرامش باشد
#سیدرضا_مؤید
عالم همه خاک کربلا بایدمان
پیوسته به لب، خدا خدا! بایدمان
تا پاک شود زمین ز ابناء یزید
همواره حسین مقتدا بایدمان
#سیدحسن_حسینی
کعبه، یک زمزم اگر در همه عالم دارد
چشم عشّاق تو نازم! که دو زمزم دارد
هر کجا مُلک خدا هست، حسینیهٔ توست
هر که را مینگرم، شور محرّم دارد
نه محرّم، نه صفر، بلکه همه دورهٔ سال
کعبه با یاد غمت، جامهٔ ماتم دارد
روضهخوانِ تو خدا، گریهکنِ تو آدم
اشک، ارثیست که ذرّیهٔ آدم دارد
نازم آن کشته! که تا صبح قیامت زندهست
سلطنت همچو خدا، در دل عالم دارد
اشک در ماتم تو بسکه عزیز است، حسین!
جای در چشم رسولان مکرّم دارد
جگرم زخمیِ آن کشته که زخمِ بدنش
هر دم از زخمِ دگر دارو و مرهم دارد
میکند آتش دریای غضب را خاموش
هر که در دیدهٔ خود، یک نم از این یَم دارد
روز محشر نفروشد به دو صد باغ بهشت
هر که یک میوه ز نخلِ تر «میثم» دارد
#غلامرضا_سازگار
معشوق علیاکبری میطلبد
گاهی بدن و گاه سری میطلبد
تقویم پر از فرصت عاشوراییست
هر روز حسین یاوری میطلبد
#پروانه_بهزادی_آزاد
نی، ناله کرد و باز ترنّم، شروع شد
فصلِ هبوطِ آدم و گندم، شروع شد
دریای بیکران شهادت، که موج زد
طوفان نوح بود و تلاطم شروع شد
از بِرکهٔ غدیر، مُحرّم طلوع کرد
سرمستی حبیب هم از خُم شروع شد
باران اشک شیفتگان غم حسین
«تا گفتم: اَلسَّلامُ عَلیکُم شروع شد»
روح دعا، به نام اباالفضل چون رسید
غوغایی از توسّلِ مردم شروع شد
وقتی گلوی نازک گل، شد نشانِ تیر
لبخند باغبان و تبسم شروع شد
از اشک و خون، اگرچه وضو میگرفت عشق
از تربتِ شهید، تیمّم شروع شد
ای آسمان! مصیبت عظمایِ اهلبیت
از قتلگاهِ عصمتِ پنجم شروع شد
فصل به خون نشستنِ گلهای باغ وحی
از آیهٔ «لِیُذهِبَ عَنکُم» شروع شد
با آنکه باغِ گل به محبت نیاز داشت
با تازیانه، ناز و تنعّم شروع شد
وقتی دلِ ستارهٔ محملنشین شکست
با ماه رویِ نیزه، تکلم شروع شد
#محمدجواد_غفورزاده
#این_حسین_کیست