شعر هیأت

ناب‌ترین اشعار آیینی

شعر هیأت

ناب‌ترین اشعار آیینی

۵۷۹ مطلب با موضوع «اهل‌بیت عصمت و طهارت» ثبت شده است

ای دل به مهر داده به حق، دل، سرای تو
وی جان به عدل کرده فدا، جان، فدای تو

ای کشته‌ی فضیلت، جان کشته‌ب غمت
وی مرده‌ی مروت، میرم به پای تو

محبوب ما، گزیده‌ی حق، صفوه‌ی نبی‏‌ست
مفتون تو، فدایی تو، مبتلای تو

از بس که در غم دل مظلوم سوختی
یک دل ندیده‌‏ام که نسوزد برای تو

چرخ کهن که کهنه شود هر نوی از او
هر ساله نو کند ره و رسم عزای تو

هر بی‌نوا نوای عدالت ز تو شنید
برخاست تا نوای تو از نینوای تو

برهان هستی ابدی، شوق تو به مرگ
میزان ادّعای نبی، مدّعای تو

روی تو از بشارت جنت به روشنی‌‏ست
آیینه‌ای تمام‌نمای از خدای تو

نگریختی ز مرگ چو بیگانه، تا گریخت
مرگ از صلابت دل مرگ‌آشنای تو

آزاده را به مهر تو در گردش است خون
زین خوب‌تر نداشت جهان، خون‌بهای تو

ما را بیان حال تو بیرون ز طاقت است
در حیرتم ز طاقت حیرت‌فزای تو

هر جا پر از وجود تو، در گفتگوی توست
هر چند از وجود تو خالی‌‏ست جای تو

آن کشته‌ی نمرده تویی، کز نبرد خویش
مغلوب توست، دشمن غالب‌نمای تو

هر کس به خاک پای تو اشکی نثار کرد
زین بِهْ چه گوهری‏‌ست که باشد سزای تو؟

پیدا ز آزمایش اصحاب پاک توست
تعویذ حق به بازوی مرد‌آزمای تو...

غم نیست گر به چشم شقاوت‌‌نمای خصم
کوتاه بود، عمر سعادت‌فزای تو

«چون صبح، زندگانی روشن‌دلان دمی‌‏ست
اما دمی که باعث احیای عالمی‌ست»

#امیری_فیروزکوهی
#چراغ_صاعقه

این ماه، ماهِ ماتم سبط پیمبر است؟
یا ماه سربلندى فرزند حیدر است؟...

او کشته گشت و ملت اسلام زنده شد
وین کشته از هزار جهان زنده، برتر است

شیرین‌شهادتى که به اسلام داد جان
فرخنده‌رفتنى که چنین هستى‌آور است

او کشته نیست زنده‌ی اعصار و قرن‌هاست
کش نام نیک تا به ابد زیب دفتر است

خواری و سرشکستگی آرد، قبولِ ظلم
او تا جهان به جاست عزیز است و سرور است...

مظلوم نیست خانه برانداز ظالم‌ است
لب‌تشنه نیست ساقى تسنیم و کوثر است

مظلوم نى که رایت پیروزمند او
پیوسته بر بساط زمین سایه‌گستر است

آن‌کس که بی‌سپاه زند بر سپاه خصم
دریای لشکر است نه محتاج لشکر است

آن کو، به پای خویشتن آید به قتلگاه
مرگ ستمگر است، نه مرد «ستم‌بَر» است

او کشته شد که دین خدا جاودان شود
جان جهان فداش، که بی‌مثل و گوهر است...

دین‌دار باش و عدل‌گزین باش و مرد باش!
کاین مکتب گزیده‌ی سبط پیمبر است

#حسین_پژمان_بختیاری

دیدم به خواب آن آشنا دارد می‌آید
دیدم که بر دردم دوا، دارد می‌آید

دیدم که با شال عزا و چشم گریان
مولای‌مان صاحب‌عزا دارد می‌آید

تو بانی این روضه‌ای؛ دریاب ما را
آغوش خود بگشا! گدا دارد می‌آید

امشب نمی‌دانم چه سرّی هست کاین‌جا
بوی شهیدان خدا دارد می‌آید

در این دهه خط مقدم هیأتِ ماست
از جبهه بوی کربلا دارد می‌آید

این‌جا صدای گریه و عطر مناجات
از سنگر رزمنده‌ها دارد می‌آید

آقا سؤالی داشتم، از سمت گودال
آوای «وا اُمّا» چرا دارد می‌آید؟

آتش به جان خیمه‌ها افتاده از درد
پایان تلخ ماجرا دارد می‌آید

#عباس_احمدی
#شهادت‌نامه

«والشّمس» چیست؟ جلوهٔ روی تو یا حسین
«واللّیل» آیتی‌ست ز موی تو یا حسین

سرچشمهٔ بقاست به فتوای عاشقان
یک جرعه از زلالِ سبوی تو یا حسین

تو تشنهٔ جمالِ خدایی و دوخته‌ست
آب فرات، چشم به سوی تو یا حسین

محراب شاهد است، که وقت نماز عشق
خون گلوست، آب وضوی تو یا حسین

کرده‌ست لاله‌زار، بیابان و دشت را
«باغ کرامت است گلوی تو یا حسین»

وقتی که داد بوسه به رگ‌هایِ حنجرت
زینب شنید، راز مگوی تو یا حسین

ای بهترین شقایقِ پرپر، هنوز هم
آزادگی‌ست، زنده به بوی تو یا حسین

همچون دمِ مسیح، شفابخش عالم است
گرد و غبار و تربتِ کوی تو یا حسین

از ابتدا ضریح تو شش گوشه داشته‌ست
هر گوشه کعبه را به تماشا گذاشته‌ست

#محمدجواد_غفورزاده

دل نیست این‌که دارم گنجینهٔ غم توست
بیگانه باد با غیر این دل که محرم توست

ورد زبانم امسال ذکر مصیبتت بود
امسال عالم من در فکر عالم توست

تصویر کربلایت جاری‌ست در سرشکم
تا زنده‌ام نگاهم کانون ماتم توست

خون تو تا قیامت می‌جوشد از دل خاک
سرسبز خاک این دشت از خون خرّم توست

سرشار کرد خونت امسال تشنگی را
این کربلای تفته سیراب از دَمِ توست

یا رب! سر حسین است بر روی نیزه آیا؟
یا سِرّ آفرینش یا اسم اعظم توست؟

بگذار تا بگردم دور تو کعبهٔ من!
ذی‌الحجهٔ من امسال ماه محرم توست

#مرتضی_امیری_اسفندقه
#کرامت_سرخ

تا گریه بر حسین تمنای خلقت است
بین من و تمام ملائک رقابت است

نزدیک می‌کند دل ما را به هم حسین
این اشک روضه نیست، که عقد اخوت است

مقبول اگر شده‌ست نمازی که خوانده‌ایم
مُهر قبولی‌اش به خدا مهر تربت است

ما از غدیر، سینه‌زن کربلا شدیم
این دست‌های رو به خدا دست بیعت است

پیدا شدیم هرچه در این راه گم شدیم
یعنی فقط حسین چراغ هدایت است...

قرآن و منبر و دو سه خط روضهٔ عطش
ساعات خوب هفته همین چند ساعت است

حالا که بغض، بسته به من راه حرف را
مقتل بخوان که موقع ذکر مصیبت است...

#سعید_پاشازاده
#مرثیه_با_شکوه

الشام...الشام...الشام... غربت‌شمار شهیدان
اندوه... اندوه... اندوه... ای شام تار شهیدان

می‌خواهم ای شام نیلی! آن‌قدر آتش بگریم
تا عاقبت گم شوم گم، گم در غبار شهیدان

می‌خواهم آن‌سان بگریم تا در تَف خون بپیچد
پژواک فریادهای دنباله‌دار شهیدان

هیهات هیهات هیهات: بانگ اناالحقّ عشق است
هیهات‌گو می‌روم من تا پای دار شهیدان

ای عشق آلوده دامن! شاید شفیع تو باشم
گر روز محشر برآرم سر از تبار شهیدان

جان بر لب آمد کجایی؟ ای خون‌بهای من و عشق!
الغوث الغوث الغوث ای انتظار شهیدان

#عبدالحمید_رحمانیان

ای آفتاب حُسن به زیبائی‌ات سلام
وی آسمان فضل به دانائی‌ات سلام
در صبر شاخصی به شکیبائی‌ات سلام
تنها تو کاظمی که به تنهائی‌ات سلام

هرگه غضب به قلب رئوف تو یافت دست
از آب عفو آتش خشمت فرو نشست


ای صرف گشته عمر گران تو در نماز
دُرِّ خداست اشک روان تو در نماز
مطلوب ایزد است بیان تو در نماز
واجب بُود درود به جان تو در نماز

آن‌سان که نور عشق خدا در وجود توست
از صبح تا به ظهر، زمان سجود توست


تو عبد صالح و به کفَت قدرت خداست
هر ادعا ز قدرت و عزت تو را سزاست
هارون چگونه صاحب این دعوی خطاست
کی ابر هر کجا که بباری ز ملک ماست

قدرت از آن توست که بر ابر پیل‌وار
فرمان دهی و شیعۀ خود را کنی سوار...


ای کشتی نجات به دریای حادثات
دارند شیعیان به شما چشم التفات
لب‌تشنه‌ایم تشنۀ یک جرعۀ فرات
بر ما ببخش از کرم خویشتن برات

در آستان قدس رضا نور عین تو
دل پر زند به سوی تو و کاظمین تو


چون قلب مرده از دم تو جانم آرزوست
چون خاک تشنه، قطرۀ بارانم آرزوست
سر تا به پای دردم و درمانم  آرزوست
پا تا به سر نیازم و احسانم آرزوست

بر من ببخش آنچه کند جودت اقتضا
سوگند می‌دهم به جگرگوشه‌ات رضا

#سیدرضا_مؤید

سلمان کیستید مسلمان کیستید؟
با این نگاه شیعه‌ی چشمان کیستید؟

با این نگاه شعله‌ور از برق افتراق
با این نگاه خط‌زده بر خطبه‌ی وفاق

با این نگاه پر شده از خط فاصله
دور از ملاحظات روایات واصله

با کیست این نگاه؟ پی چیست این نگاه؟
آیینه‌ی نگاه علی نیست این نگاه

چشم علی که محو افق‌های دور بود
از درد و داغ شعله‌ور اما صبور بود

چشمی که حرف حرف سکوتش شنیدنی‌ست
چشمی که ربنای قنوتش شنیدنی‌ست

آن حرف‌ها چه ژرف، چه ژرفند خوانده‌اید؟
آن حرف‌ها شگفت و شگرفند خوانده‌اید؟

از درد بی‌امان چه بگویم شنیده‌اید
از خار و استخوان چه بگویم شنیده‌اید

مولا رسیده بود به سوزان‌ترین مصاف
اما نبرد دست به شمشیر اختلاف

تیغی که در مصاف به فریاد دین رسید
این بار در غلاف به فریاد دین رسید

چون لیلة المبیت علی از خودش گذشت
آتش به سینه داشت ولی از خودش گذشت

آتش به سینه داری اگر، شعله‌ور مباش
هیزم بیار سوختن خشک و تر مباش

دامن مزن به آتش این قیل و قال‌ها
از حق بگو، چنانکه علی گفت سال‌ها

از حق بگو ولی نه به توهین و افترا
با منطق علی، نه به توهین و افترا

القصه سیره‌ی علوی این چنین نبود
تاریخ را بخوان اخوی این چنین نبود

بادا که تا همیشه بمانیم با علی
سلمان شویم و مسلم این راه یا علی

#سیدمحمدجواد_شرافت

باید که تو را حضرت منان بنویسد
در حد قلم نیست که قرآن بنویسد

هر دست گدایی که به سوی تو دراز است
مفهوم قنوتی‌ست که در بین نماز است

سمت حرم توست دلم باز روانه
«ای تیر غمت را دل عشاق نشانه»

ایوان دلم خاک، طلایی بده مولا
قدری به من خسته بهایی بده مولا

آن چیست که در حج و طواف است؟ نشانه‌ست
«مقصود تویی کعبه و بتخانه بهانه»‌ست


احمد به خدا غیر علی یار نمی‌خواست
پیغمبر ما همسفر غار نمی‌خواست

رفتند به بیراهه و خوردند به بن بست
«تا بوده علی بوده و تا هست علی هست»

بر اسب سوار است قیامت شده بر پا
دشمن به فرار است از این حالت مولا

شمشیر کشیده‌ست که لشگر بگشاید
باید برود یک‌تنه خیبر بگشاید

«یا قادر» و «یا قاهر» و «یا فاتح» و «یا هو»
این جرأت و این هیبت و این قدرت بازو...

مخصوص علی هست علی شیر خداوند
آن یکّه جوانمرد به تعبیر خداوند...

...از ترس ز دستان عدویش سپر افتاد
«با خشم علی هرکه در افتاد ور افتاد»


احمد زند آیا نفسی غیر علی؟ نه
بالا برود دست کسی غیر علی؟ نه

«من کنتُ» که بر حیدر کرار رسیده‌ست
حقّ است و سرانجام به حقدار رسیده‌ست

#مجید_تال