شعر هیأت

ناب‌ترین اشعار آیینی

شعر هیأت

ناب‌ترین اشعار آیینی

۳۸۱ مطلب با موضوع «سایر موضوعات» ثبت شده است

چرا و چرا و چرا می‌کشند؟
«به جرم صدا» بی‌صدا می‌کشند

بگو تا به کی تا به کی تا به کی
در این کربلا مصطفی می‌کشند؟

نمی‌میری ای نور! ای زندگی!
اگر مرده ‌‌دل‌ها تو را می‌کشند

اگر چه به اصرار و انکارشان
تو را بارها بارها می‌کشند

کنون بذر خورشیدها خون توست
چه باکی اگر شعله را می‌کشند

هوای نفس‌های مایی هنوز
اگر چه تو را بی‌هوا می‌کشند

چنین بوده آیین تاریکشان
که خفاش‌ها روشنا می‌کشند

شکستیم و آغاز روییدنیم
که ما را برای بقا می‌کشند...

شهادت چه جانی به ما داده است
که ما زنده هستیم تا می‌کشند

#علی_داودی

۲۱ دی‌ماه، سالروز شهادت #شهید_احمدی_روشن

امشب از داغی دوباره چشم ایران روشن است
یوسفی رفته‌ست، آری وضع کنعان، روشن است

گرچه در بزم حماسه، هیچ جای گریه نیست
در هجوم شعله‌ها، تکلیف باران، روشن است

باز شمعی کشته شد با دست شب اما هنوز
این شبستان کهن، با نور ایمان روشن است

کی میان ابرهای تیره پنهان می‌شود؟
آسمان ما که با خون شهیدان، روشن است

مصطفی هم رفت، آری! او هم اینجایی نبود
مردهای مرد را آغاز و پایان، روشن است

#میلاد_عرفان_پور

توان گفت که این قافله وا‌می‌ماند
خسته و خُفته از این خیل جدا می‌ماند

این رَهی نیست که از خاطره‌اش یاد کنی
این سفر همرَهِ تاریخ به‌جا می‌ماند

دانه و دام در این راه فراوان اما
مرغِ دل ‌سیر زِ هر دام رها می‌ماند

می‌رسیم آخر و افسانهٔ واماندنِ ما
همچو داغی به ‌دلِ حادثه‌ها می‌ماند

بی‌صداتر زِ سکوتیم، ولی گاهِ خروش
نعرهٔ ماست که در گوشِ شما می‌ماند

بِروید ای دلتان نیمه که در شیوهٔ ما
مرد با هر چه سِتم، هر چه بلا می‌ماند

#محمدعلی_بهمنی

امام حسن عسکری (علیه‌السلام):
اَلتَّوَاضُعُ نِعْمَةٌ لَا یُحْسَدُ عَلَیْهَا
فروتنی نعمتی است که کسی بر آن حسد نمی‌برد.
تحف العقول، ص۵۲۰

با شرک، خدای را عبادت نکنند
دل، تیره چو گردید، زیارت نکنند
افتادگی از پاک‌ترین نعمت‌هاست
هرگز دگران بر آن حسادت نکنند

#هادی_فردوسی

امام حسن عسکری (علیه‌السلام):
لَیْسَتِ الْعِبَادَةُ کَثْرَةَ الصِّیَامِ وَ الصَّلَاةِ وَ إِنَّمَا الْعِبَادَةُ کَثْرَةُ التَّفَکُّرِ فِی أَمْرِ اللهِ
عبادت، زیاد روزه‌گرفتن و زیاد نماز خواندن نیست؛ عبادت، زیاد اندیشه کردن در امر خداست.
تحف العقول، ص۵۱۸

هر چند نماز و روزه را پیشه کنید
در عمق سجود و سادگی ریشه کنید
آن نیست عبادت و عبادت این است:
در امر خدا زیاد اندیشه کنید

#هادی_فردوسی

امام حسن عسکری (علیه‌السلام):
مِنَ التَّوَاضُعِ اَلسَّلَامُ عَلَى کُل مَنْ تَمُرُّ بِهِ
از نشانه‌های فروتنی، سلام کردن به هر رهگذر است.
تحف العقول، ص۴۸۷

هر حادثه با فروتنی شیرین است
خاک از نفس باغچه، عطر‌آگین است
همواره سلام کن به هر رهگذری
افتادگی از نشانه‌هایش این است

#هادی_فردوسی

یاد و خاطره #شهید_علم_الهدی
و حماسه‌سازان #هویزه گرامی باد!

شب آخر هنوز یادم هست
خیمه زد عطر سیب در سنگر
خیمه تاریک شد، وَ این یعنی
روضه‌خوان گفت از شب آخر

گفت: این راه و این سیاهی شب
عشق، چشمان خویش را بسته‌ست
ما سحر قصد آسمان داریم
از زمین راه کربلا بسته‌ست

خشک می‌شد گلوی او کم‌کم
روضه‌خوان تشنه بود در باران
یک نفر استکان آب آورد
السلام علیک یا عطشان

استکان را بلند کرد، ولی
عکس یک مشک روی آب افتاد
مشک لرزید و محو شد کم‌کم
اشک سید که توی آب افتاد


نفست گرم روضه‌خوان! آن شب
دل به دریای آن نگاه زدی
دم گرفتی میان خون خودت
چه گریزی به قتلگاه زدی

#سیدحمیدرضا_برقعی

کاش از جنس جنون، بال و پری بود مرا
مثل سیمرغ از این‌جا سفری بود مرا

«از همان کوچه که سر می‌شکند دیوارش»
باز در حالت مستی گذری بود مرا

رقص زلف سر نی دیدم و با خود گفتم:
بین هفتاد و دو سر، کاش سری بود مرا

هیچ پروا دلم از دغدغهٔ راه نداشت
چون تو ای عشق! اگر همسفری بود مرا

پیش از آن که برسد مرگ، بمیری، هنر است
کاش، ای کاش! که روزی هنری بود مرا

#ایوب_پرندآور
#شهادت‌نامه

کجا گل‌های پرپر می‌فروشند؟
شهادت را مکرر می‌فروشند؟
دلم در حسرت پرواز پوسید
کجا بال کبوتر می‌فروشند؟

#سیدحبیب_نظاری

نعره‌زنان ایستاد بر سر میدان شهر
رِند خیابان عشق، شیخ شهیدان شهر

حیله و ترفند را، مکر و زد و بند را
کیست که رسوا کند در بِده بِستان شهر!

شیخ شبی با چراغ آمد و پیدا نکرد
گفت کجا گم شدی ایّها الانسان شهر

زاهد خلوت‌نشین دوش به میخانه شد
از سر پیمان برفت بر سر پیمان شهر

این‌همه نیرنگ چیست؟ قصّۀ امروز نیست
دوش به ما گفته بود پیر جماران شهر...

غیرت اگر گل کند، زین برِ دُلدُل  کند،
بر سرِ نی کی رود قاری قرآن شهر

«سلسلۀ موی دوست حلقۀ دام بلاست
هر که در این حلقه نیست» نیست مسلمان شهر

شیردلان بعد از این از تو حکایت کنند
از تو روایت کنند تعزیه‌خوانان شهر

#مهدی_جهاندار