شعر هیأت

ناب‌ترین اشعار آیینی

شعر هیأت

ناب‌ترین اشعار آیینی

۳۸۱ مطلب با موضوع «سایر موضوعات» ثبت شده است

جز آرزوی وصل تو یک‌دم نمی‌کنم
یک‌دم ز سینه مهر تو را کم نمی‌کنم

ای آن‌که سربلند مرا آفریده‌ای
جز پیش آستان تو سر خم نمی‌کنم

گر در ازای عشق غم عالمم دهی
با عالمی معاوضه این غم نمی‌کنم

جز راه پاک دوست یقیناً نمی‌روم
جز انتخاب عشق مسلم نمی‌کنم

چون آتش فراق تو را آزموده‌ام
خوف از عذاب سخت جهنم نمی‌کنم...

آن شمع خامُشم که به شب‌های بی‌کسی
حتی هوای گریه نم‌نم نمی‌کنم

داروی درد هجر حبیب است بس کنید
من از طبیب خواهش مرهم نمی‌کنم

حیران از این تغافل خویشم که زادِ راه
گاهِ سفر شده ست و فراهم نمی‌کنم

#سیدحسن_حسینی

ای دوست ز رحمت، دلِ آگاهم ده
در ماه دعا سیرِ الی اللّهم ده
ماه رمضان و ماه مهمانی توست
در محفل مهمانی خود راهم ده

#سیدرضا_مؤید

همّت ای جان که دل از بند هوا بگشائیم
بال و پر سوی سعادت چو هما بگشائیم

فرصتی هست که ما را شده توفیق رفیق
نگر این دیده‌ی خودبین به خدا بگشائیم

وقت آن است که بر روی خود از روی خلوص
دری از رحمت حق را به دعا بگشائیم

شسته با خون جگر، گردِ گناه از رخ دل
روی آئینه به آئین صفا بگشائیم

پای‌بند هوس و غفلت و شهوت تا چند
خیز کز پای خود این سلسله را بگشائیم

ماه تسبیح بُوَد بلکه به سر پنجه‌ی ذکر
در بر نفس دگر مشت ریا بگشائیم

دیده یادآور داغ است بیا تا از دل
عقده با یاد امام و شهدا بگشائیم

بزم قرآن بُوَد و بزم توسل به علی
عقده‌ی دل اگر اینجا نه، کجا بگشائیم

قبله‌ی اهل ولا باب نجات است علی
دست حاجت سوی این باب بیا بگشائیم

#محمد_موحدیان

امام باقر(علیه‌السلام):
لِکُل شَیْءٍ رَبِیعٌ وَ رَبِیعُ الْقُرْآنِ شَهْرُ رَمَضَان
هر چیز بهاری دارد و بهار قرآن، ماه رمضان است.
الکافی، ج۲، ص۶۳۰

در ماه خدا که فصل ایمان باشد
باید دل عاشقان، گل‌افشان باشد
فرمود که: هرچیز بهاری دارد
ماه رمضان، بهارِ قرآن باشد
 
#حسین_شنوائی

پیری رسید و مستی طبع جوان گذشت
ضعف تن از تحمّل رطل گران گذشت

وضع زمانه قابل دیدن دو بار نیست
رو پس نکرد هر که ازین خاکدان گذشت

در راه عشق، گریه متاع اثر نداشت
صد بار از کنار من این کاروان گذشت

حبّ الوطن نگر که ز گل چشم بسته‌ایم
نتوان ولی ز مشت خس آشیان گذشت

طبعی به هم رسان که بسازی به عالمی
یا همّتی که از سر عالم توان گذشت

مضمون سرنوشت دو عالم جز این نبود
کان سر که خاک راه شد از آسمان گذشت

بی دیده راه اگر نتوان رفت، پس چرا
چشم از جهان چو بستی ازو می‌توان گذشت؟

بدنامی حیات دو روزی نبود بیش
گویم کلیم با تو که آن هم چه‌سان گذشت:

یک روز صرف بستن دل شد به آن و این
روز دگر به کندن دل زین و آن گذشت

#کلیم_کاشانی

امام باقر(علیه‌السلام):
أَکْثِرْ ذِکْرَ الْمَوْتِ فَإِنَّهُ لَمْ یُکْثِرْ إِنْسَانٌ ذِکْرَ الْمَوْتِ إِلَّا زَهِدَ فِی الدُّنْیَا
بسیار به یاد مرگ باش، زیرا نتیجه آن نیست مگر زهد و دل نبستن به دنیا.
 الکافى، ‏ج۲، ص۱۳۱

عمری‌ست پیِ حفظ ظواهر هستیم
در حسرت زندگی فاخر هستیم
دل‌بسته‌ایم آنچنان به این دنیا که
انگار نه انگار مسافر هستیم

#یوسف_رحیمی

خاک، ای خاکی که می‌گیری کنون در بر مرا
بشنو از من نیست جز شور خدا در سر مرا

 آتشی دارم به جان گویی خدا روز ازل
خلق کرده جای خاک از خون و خاکستر مرا

شعر پاکم رشته‌ای از شیر پاک مادر است
نور قرآن ریخته در کام جان مادر مرا

بید مجنونم که در دشت عطش روییده‌ام
نشکند طوفان و تندر نشکند صرصر مرا

از تبار نوبهارم سربدار سبزوار
هان کفن سازید از نسرین و سوسنبر مرا

همرهم بودید هم از منزل اول به صدق
همصدا باشید هان تا منزل آخر مرا

می‌برندم بال در بال ملائک تا بهشت
دسته‌های قدسیان با بانگ یا حیدر مرا

لحظه‌ی تلقین زمان ذکر اِفهم یا حمید
روضه‌ای خوانید از آن سید بی‌سر مرا

بار سنگینی نبودم روی دوش دوستان
آن چنان خجلت نداد این پیکر لاغر مرا

پیش چشم مردمان در شستشوی واپسین
آب غسل آرید از جوبار چشم تر مرا

خوانده‌ام عمری سرود درد اما با نشاط
التفاتی نیست بر دنیای خنیاگر مرا

آنقدر شور حسینی هست در جانم که عشق
برده از جامه‌دران یک پرده بالاتر مرا

سالک راه ولایت بودم از روز نخست
می‌شناسند از بن جان رهرو و رهبر مرا

پارسی را پاس می‌دارم به فر انقلاب
پارسایانی که می‌دانید قدر و فر مرا

فارغم از لعل و مروارید و یاقوت و دُرَر
نیست جز دُرّ دری در زندگی گوهر مرا

من مرید اهل‌بیتم من زبان ملتم
پاس می‌دارند هم بیرون از این کشور مرا

هم دلیران مهر می‌ورزند بر اشعار من
هم شهیدان یاد می‌آرند در سنگر مرا

ای خمینی! میهمان داری مریدت آمده‌ست
نزد پیغمبر شفاعت کرده آن سرور مرا

غیر ذکر یا علی ذکری ندارم بر زبان
دست می‌گیرد علی در عرصه محشر مرا
 
#علیرضا_قزوه


الهی الهی، به حقّ پیمبر
الهی الهی، به ساقی کوثر

الهی الهی، به صدق خدیجه
الهی الهی، به زهرای اطهر

الهی الهی، به سبطین  احمد
الهی، به شُبّیر الهی! به شَبّر

الهی به عابد! الهی به باقر
الهی به موسی، الهی به جعفر

الهی الهی، به شاه خراسان
خراسان چه باشد! به آن شاه کشور

شنیدم که می‌گفت زاری، غریبی
طواف رضا، چون شد او را میسّر

من این‌جا غریب و تو شاه غریبان
به حال غریب خود، از لطف بنگر

الهی به حق تقی و به علمش
الهی به حق نقی و به عسکر

الهی الهی، به مهدیِّ هادی
که او مؤمنان راست هادی و رهبر

که بر حال زارم دمی کن نگاهی
به حق امامان معصوم، یک‌سر

#شیخ_بهایی
#سیری_در_قلمرو_شعر_توحیدی

از دید ما هر چند مشتی استخوان هستید
خونید و در رگ‌های این دنیا روان هستید
 
حتی همان روزی که با ما در زمین بودید
معلوم بود از اول اهل آسمان هستید
 
مانند مرواریدهایی در کف دریا
مانند گنجی در دل جبهه نهان هستید
 
از راه می‌آیید و با عطر نفس‌هاتان
در کوچه‌های مرده‌ی این شهر، جان هستید
 
گمنام ما هستیم؛ فرزندان روح الله!
با بی‌نشانی صاحب نام و نشان هستید
 
قصد شما خوانخواهی زهراست بی‌خود نیست
اینکه شبیه غربت مولایتان هستید
 
از ریسمان دست‌هاتان می‌شود فهمید
که داغدار غربت یک کاروان هستید
 
جای تعجب نیست اینکه تشنه جان دادید
سیراب جام ساقی لب‌تشنگان هستید

#محمدعلی_بیابانی

از دور به من گوشه‌ی چشمی بفکن
نزدیک به خویش ساز و کن دور ز «من»
گفتی به دل شکسته جا می‌گیرم
گر من دل بشکسته ندارم، بشکن

#علی_انسانی