این سجدهها لبالب چرت و کسالتاند
این قلبهای رفته حرا بیرسالتاند
در حج غفلت است دوباره طوافشان
یوسف نمیخرند برای کلافشان
امشب دلم به فکر مناجات خویش نیست
الفاظ مثنوی من از جنس پیش نیست
امشب حروف طبل بسی جنگ میزند
پیشانی سکوت تو را سنگ میزند
جان علی چقدر ز اسلام خواندهای
در شقشقیه خطبۀ همام خواندهای
کو داستان دست عقیل، آهن علی
کو خطبههای کامل و مرد افکن علی...
شیعه زلال میشود و گِل نمیشود
مصداق اکل مال به باطل نمیشود
گاهی عوام در دل شب رعد میشوند
برخی خواص هم عمر سعد میشوند
اُف بر دروغهای دکاندار شهرمان
تزویر روزههای رباخوار شهرمان
اُف بر ز عیش و نوش پران خدانما
آن نان به نر روز خوران خدانما
اُف بر نشستگان به ظاهر شتاب کن
آن زاهدان ماه خدا را خراب کن
اُف بر برادران که به یوسف ستمگرند
اینها به زعم خود پسران پیمبرند
یعقوب! ما برادر یوسف نمیشویم
گرگیم و هیچ منقلب از اُف نمیشویم
اصلاً به ما چه مهدی زهرا نیامده است؟
یا هیچ کس به یاری مولا نیامده است؟
اصلاً به ما چه چشم یتیمانمان گریست
چیزی به سفرههای فقیران شهر نیست
اصلاً به ما چه زاهد شب نیست چون علی
کیسه به دوش نان و رطب نیست چون علی
ما حرف مفت میزنیم: اینجا کسی که نیست
اصلاً خدا، پیمبر و روز حساب چیست
همسایهها گرسنه بخوابند ما پریم
ما لقمههای شبهه به افطار میخوریم
حالا بگو که روزۀ خود را نخوردهایم
ما آبروی ماه خدا را نبردهایم
باور نکردی آن که علی کشت زاهد است؟
مولا اسیر فتنۀ یک مشت زاهد است؟
ما عاشقان بورس به شاخص نمیرسیم
در کربلا به تربت خالص نمیرسیم
باید که بر صحیفۀ سجادیه گریست
وقتی زمانه پیرو نهج البلاغه نیست
#جواد_محمدزمانی
#فصل_بندگی
- ۰ نظر
- ۱۳ تیر ۹۶ ، ۰۰:۰۶