هرچند که مضمون غریبت تنهاست
نام تو سرود موج موجِ دریاست
بالی ز علیست با تو، بالی ز حسین
پرواز تو از غدیر تا عاشوراست
#مصطفی_محدثی
- ۰ نظر
- ۱۵ آبان ۹۵ ، ۲۲:۵۷
هرچند که مضمون غریبت تنهاست
نام تو سرود موج موجِ دریاست
بالی ز علیست با تو، بالی ز حسین
پرواز تو از غدیر تا عاشوراست
#مصطفی_محدثی
گلخندهای که مهر به ماه خدا کند
از پای روز، حلقهی شب را جدا کند
بر شانهی سپیدهترین صبح بیغروب
خورشید، آبشارِ طلایی رها کند
میلاد مجتبیست که اعجاز مقدمش
با باغ، آن کند که نسیم صبا کند
آمد که با فروغ شبافروز روی خویش
هر سو دری به خانهی خورشید وا کند
شب را به یمن مقدم او صبح کرده است
هر کس چو ماه، در دل شبها دعا کند
امشب که باغ خاطرهات را به یک نسیم
غرق شکوفه، لعلِ لب مجتبی کند
چون آسمان عاطفه، باران اشک باش!
تا گلشنِ ضمیرِ تو را با صفا کند
چشم ستاره باش و به دامان شب ببار!
تا دردِ سینهسوزِ غمت را دوا کند
بیگانه با تبسّمی! این فصل را بخند!
تا باغ را به خنده لبت آشنا کند
گلواژهی نگاهِ تو در روح زردِ باغ
جشن بهارگونهشدن را به پا کند
#غلامرضا_شکوهی
امام حسن مجتبی(علیهالسلام):
اَلْإِعْطَاءُ قَبْلَ السُّؤَالِ، مِنْ أَکْبَرِ السُّؤْدَدِ
بخشش قبل از تقاضا، از بزرگترین آقاییهاست.
نزهة الناظر، ص۷۱؛ بحارالأنوار، ج۷۵، ص۱۱۳
میجویی اگر رسم جوانمردان را
بشنو ز امام، سیرت آنان را
بیخواهش و دستطلبی بخشش کن
تقدیم زمین تشنه کن باران را
#حسین_ابراهیمی
خزان نبیند بهار عمری که چون تو سروی به خانه دارد
غمین نگردد دلی که آن دل طراوتی جاودانه دارد
تو آن امیدی به باغ جانم که در هوای تو گلفشانم
چو نوبهاری به بوستانی که شاخه شاخه جوانه دارد
اگرچه بشکسته استخوانم چو از تو دم میزنم جوانم
به بزمت آن شمع سرفشانم کزآتش دل زبانه دارد
چه جای اظهار نکته دانی؟ تو بر لبم نکته مینشانی
چو عندلیبی به ترزبانی که بر زبان صد ترانه دارد
چو دستگیرم تویی کماهی، نمیزنم لاف بیگناهی
نمیهراسم ز روسیاهی، کسی که ترسد تو را ندارد
تو را ندارد که مهتری تو، به سروران جهان سری تو
ستوده فرزند حیدری تو، که سروری زین نشانه دارد
شکوفهی شاخسار طوبی، فروغ چشم علی و زهرا
به غیر گنجور گنج طاها، که این گُهر در خزانه دارد؟
حسن به صورت، حسن به سیرت، حسن به نیکوترین سریرت
که بار درماندگان به غیرت، نهان و پیدا به شانه دارد
به علم و حلم و سخا پیمبر، به عزم و حزم و قضا چو حیدر
حسین را در گُهر برادر، که این نسب در زمانه دارد؟
تو رکن دین، معنی مقامی، تو در حرم شرط احترامی
نخست سبطی، دوم امامی، کدام بحر این کرانه دارد؟
هر آن که رو در بقیع آرد، تو را به محشر شفیع آرد
بنای همّت رفیع آرد که سر بر آن آستانه دارد
ولی به یومالحساب محشر، چو برگشاید «حمید» دفتر
به داوری در مقام داور، بها ندارد، بهانه دارد
زندهیاد #حمید_سبزواری
قرائت شده در دیدار شاعران با رهبر معظم انقلاب، سال ۱۳۸۰
در راه خدا گذشت از جان، چمران
آغوش گشود بر شهیدان، چمران
دهلاویه پرسید که این مرد که بود؟
گفتند فرشتگان که چمران، چمران
#سیدحبیب_حبیب_پور
چه سفرهای، چه کرمخانهای، چه مهمانی
چه میزبانی و چه روزیِ فراوانی
چه ازدحام عجیبی یقیناً آقا نیست
گدایی درِ این خانه کار آسانی
دخیل دست کریمت شدهست میکائیل
فقط نه اینکه تو روزیدهِ هر انسانی
به رازقیّت تو میخورم قسم که تو را
رها نمیکنم آنی و کمتر از آنی
هر آینه دل من چون کویر میخشکد
بدون لطف تو که آیههای بارانی
بیا و بر دلم امروز یک دقیقه ببار
بیا و با نَفَست بویی از بهشت بیار
من و هوای تو و شوق نوکری کردن
تو و حوالی دنیا و سروری کردن
دلم اسیر تو شد، چشمهای معصومت
چه خوب یاد گرفتهست دلبری کردن
من و به شوق دو دست تو یا کریم شدن
من و فراز بقیعت کبوتری کردن
همیشه روزی من را تو دادهای، ننگ است
کنار سفرهی تو میل دیگری کردن
کریم شهر مدینه چقدر میآید
به دستهای شما ذره پروری کردن
اگرچه ذرهی ناچیزتر ز ناچیزم
ولی از عشق تو ای روح عشق! لبریزم
به غیر وصلهی نعلین یا عبای تو نیست
و جز گلیم پر از نور زیر پای تو نیست
کرم نما، به من سائلت هم احسان کن
که تکیهگاه دلم غیر دستهای تو نیست
شروع میشوی از انتهای آقایی
تویی که نوکری شیعه جز برای تو نیست
کسی که از همه در آخرت فقیرتر است
همان کسیست که در این سرا گدای تو نیست
چقدر بیکس و تنهاست آن که در دنیا
همیشه با تو غریبهست و آشنای تو نیست
مرا گدای خودت کردهای خدا را شکر
و آشنای خودت کردهای خدا را شکر
#مسعود_یوسف_پور
مست از غم توأم غم تو فرق میکند
محو توأم که عالم تو فرق میکند
با یک نگاه میکشی و زنده میکنی
مثل مسیح، نه، دم تو فرق میکند
یک دم نگاه کن که مرا زیر و رو کنی
باید عوض شد آدم تو فرق میکند
تنها کمی به من نظر لطف میکنی؟
آقای مهربان! کم تو فرق میکند
زخمیست در دلم که علاجی نداشتهست
جز مرحمت که مرهم تو فرق میکند
اشک غمت برای من أحلی من العسل
گفتم برای من غم تو فرق میکند
صلح تو روضه است، حماسهست، غربت است
ماهی تو و محرم تو فرق میکند
باید خیال کرد تجسم نمود، نه؟
نه، گنبد تو پرچم تو فرق میکند
لختی بخند قافیهام را بهم بریز
آقای من! تبسم تو فرق میکند
#سیدمحمدرضا_شرافت
#فصل_کرامت
دل غرق نگاه آشنای حسن است
مبهوت خدا خدا خدای حسن است
نفرین به کسی که گفت او سازش کرد
این صلح که نیست کربلای حسن است
#هاشم_کرونی
یگانهای و نداری شبیه و مانندی
که بیبدیلترین جلوۀ خداوندی
معطلاند هزاران فرشته کاسه به دست
عسل بیاوری از آن لبی که میخندی
تمام عرش خدا در طواف گهواره
نگاه خیرۀ زهرا به طفلِ دلبندی
به نیمۀ رمضان و میان صوت اذان...
رطب رسیده به دستان آرزومندی
نمیشناخت رسول خدا سر از پایش
نمیرسید به آن لحظۀ خوش آیندی
نوشتهاند تو را از بهشت آوردند
نوشتهاند ز عطری که میپراکندی
لبان فاطمه خندان و چشم مولا اشک
نوشتهاند تو مولود اشک و لبخندی
برای خیل غلامان چه خوب مولایی!
برای حیدر و زهرا چه خوب فرزندی!
گدا که فرق ندارد تو سفرهات پهن است
درِ امید به روی کسی نمیبندی
#هادی_ملک_پور