شعر هیأت

ناب‌ترین اشعار آیینی

شعر هیأت

ناب‌ترین اشعار آیینی

۲۶۲ مطلب در آبان ۱۳۹۵ ثبت شده است

امام هادی(علیه‌السلام):
اَلتَّوَاضُعُ أَنْ تُعْطِیَ النَّاسَ مَا تُحِبُّ أَنْ تُعْطَاهُ‏
فروتنی در آن است که با مردم چنان باشی که دوست داری با تو چنان باشند.
الکافی، ‏ج۲، ص۱۲۴

جانا! به فروتنی، گر ایمان داری
یا میل به رفتار کریمان داری
با مردم روزگار خود همدل باش
آن‌گونه که انتظار از آنان داری

#محمدجواد_غفورزاده

رمضان است رفیقان! همه بیدار شویم
همه بیدار در این فرصتِ سرشار شویم

زیر سنگینی اعمالِ پریشان مُردیم
رمضان است، بیایید سبک‌بار شویم

می‌توانیم در این ماه به قرآن برسیم
می‌توانیم در این ماه، علی‌وار شویم

ماهِ مهمانیِ حقّ است، بیایید همه
تا نمک‌خوردهٔ این سفره‌ی افطار شویم

چشم‌ها را بتکانیم در این ماهِ زلال
با دو آیینه همه راهیِ دیدار شویم...

زین کنیم اسب، رفیقان! سفری در پیش است
جای اُتراق نَه این‌جاست، خبردار شویم

سِرِّ سی جزء به سی روز فرو می‌آید
هان! رفیقان! همه آیینه‌ٔ اسرار شویم

یازده ماه گذشت و خبر از عشق نشد
با خداوند، در این ماه مگر یار شویم

رمضان است رفیقان! همه بیدار شویم
همه بیدار در این فرصتِ سرشار شویم

#مرتضی_امیری_اسفندقه
#سیری_در_قلمرو_شعر_توحیدی

چون آینه، چشم خود گشودن بد نیست
گرد از دل بیچاره زدودن بد نیست
یک عمر به زندگی رسیدن زیباست
یک روز به یاد مرگ بودن بد نیست!

#عبدالرحیم_سعیدی_راد

روزها فکر من این است و همه شب سخنم
که چرا غافل از احوال دل خویشتنم

از کجا آمده‌ام، آمدنم بهر چه بود؟
به کجا می‌روم آخر ننمایی وطنم؟

مانده‌ام سخت عجب، کز چه سبب ساخت مرا؟
یا چه بوده ست مراد وی از این ساختنم؟

خرّم آن روز که پرواز کنم تا بر‍‍ِ دوست
به امید سر کویش، پَر و بالی بزنم

کیست آن گوش، که او می‌شنود آوازم؟
یا کدامین که سخن می‌نهد اندر دهنم

من به خود نامدم اینجا، که به خود باز روم
آنکه آورد مرا، باز برد تا وطنم

مرغ باغ ملکوتم، نیم از عالم خاک
چند روزی قفسی ساخته‌اند از بدنم

#مولوی
 #تسبیح_اشک

امام باقر(علیه‌السلام):
اِسْتَعِنْ عَلَى حُسْنِ الْمُرَاجَعَةِ بِخَالِصِ الدُّعَاءِ وَ الْمُنَاجَاةِ فِی الظُّلَم‏
برای بازگشتی نیکو از گناهانت، از دعای خالص و مناجات در تاریکی‌ها (خلوت‌های شبانه) کمک بگیر.
تحف العقول، ص۲۸۵

بر عمرِ گذشته کن نگاهی گاهی
از سینۀ خود برآر آهی گاهی
چون آینه با خدای خود خلوت کن
تا عذر گناه از او بخواهی گاهی

#محمدجواد_غفورزاده

روشن از روی تو آفاق جهان می‌بینم
عالم از جاذبه‌ات در هیجان می‌بینم

بی‌نشانی تو و حیرانم از این راز که من
هر کجا می‌نگرم از تو نشان می‌بینم

دل هر ذره تجلی‌گه مهر رخ توست
نتوان گفت چه اسرار نهان می‌بینم

باد با زمزمه تسبیح تو را می‌خواند
آب را ذکر تو جاری به زبان می‌بینم

نور روی تو نه تنها به دل سینا تافت
که من این نور ز هر ذره عیان می‌بینم

چه تماشایی و زیباست جمال تو که من
هر چه چشم است به رویت نگران می‌بینم

به تو سوگند که در موقع طوفان بلا
یاد تو مایه آرامش جان می‌بینم

بر در خویش «شفق» را به گدایی بپذیر
که گدایان تو را به ز شهان می‌بینم

#محمدحسین_بهجتی

برخیز که راه رفته را برگردیم
با عشق به آغوش خدا برگردیم
در عرش صدای «اِرجعی» پیچیده است
یا «ایتها النفس» بیا برگردیم

#میلاد_عرفان_پور


باز روگرداندم از تو، باز رو دادی به من
با همه بی‌آبرویی آبرو دادی به من

شرم می‌کردم دگر در محضرت لب واکنم
باز می‌بینم مجال گفتگو دادی به من

قطره‌ای بودم به بحرم متصل کردی ز لطف
جرعه‌ای می‌خواستم، دیدم سبو دادی به من

خاک بودم، آدمم کردی به دست رحمتت
خار بودم، بهتر از گل رنگ و بو دادی به من

چشم خشکم بود خالی، رویم از عصیان سیاه
اشک بخشیدی و آب شستشو دادی به من

گر نشد قسمت که در خون گلو غسلی کنم
از سرشک دیدگان، آب وضو دادی به من

همچو شمعم قطره قطره آب کردی، سوختی
در دل شب گریۀ بی های و هو دادی به من

با غبار راه زوار علی شستی مرا
در حقیقت آبرو از خاک او دادی به من

#غلامرضا_سازگار

امام حسین(علیه‌السلام):
مَنْ نَفَّسَ کُرْبَةَ مُؤْمِنٍ فَرَّجَ اللهُ عَنْهُ کُرَبَ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ‏
کسی که اندوه و گرفتاری مؤمنی را برطرف سازد، خدا غم‌های دنیا و آخرتش را می‌زداید.
نزهة الناظر، ص۸۲؛ بحار الأنوار، ج۷۵، ص۱۲۱

ای موجِ صفا، روانۀ ساحل تو
ای مهر و وفا، سرشتِ آب و گل تو
رنج و غم اگر از دل مؤمن ببری
اندوه دو عالم، ببرند از دل تو

#محمدجواد_غفورزاده

تا چند عمر در هوس و آرزو رود
ای کاش این نفس که بر آمد فرو رود

مهمان سراست خانه‌ی دنیا که اندرو
یک روز این بیاید و یک روز او رود

بر کام دل به گردش ایام دل مبند
کاین چرخ کج مدار نه بر آرزو رود

آن کس که سر به جَیب قناعت فرو نبرد
بگذار تا به چاه مذلّت فرو رود

از بهر دفع غم به کسی گر بری پناه
هم غم به جای مانَد و هم آبرو رود

ای گل به دستْ‌مالِ هوس پیشگان مرو
مگذار تا ز دست تو این رنگ و بو رود

کردیم هر گناهی و از کرده غافلیم
ای وای اگر حدیث گنه رو به رو رود

امروز رو نکرده به درگاه حق «سنا»
فردا به سوی درگه او با چه رو رود

#جلال_الدین_همائی