شعر هیأت

ناب‌ترین اشعار آیینی

شعر هیأت

ناب‌ترین اشعار آیینی

۲۶۲ مطلب در آبان ۱۳۹۵ ثبت شده است

جان آمده رفته هیجان آمده رفته
نام تو گمانم به زبان آمده رفته

احیا نگرفتم تو بگو چند فرشته
صف از پی صف تا به اذان آمده رفته؟

پلکی زده‌ام خواب مرا آمده برده
پلکی زده‌ام نامه‌رسان آمده رفته

امسال نبرده‌ست مرا روزه، فقط گاه
بر لب عطشی مرثیه‌خوان آمده رفته

من در به در او به جهان آمده بودم
گفتند کجایی؟! به جهان آمده رفته

ترسم که به جایی نرسم این رمضان هم
بسیار به عمرم رمضان آمده رفته...

#محمدمهدی_سیار

گر زنده دلی مرام تکریم بگیر
ور مرده دلی مجلس ترحیم بگیر
تصمیم به هر کار گرفتی کردی
بر ترکِ گناه نیز تصمیم بگیر

#سیدرضا_مؤید

ای که عمری‌ست راه پیمایی
به سوی دیده هم ز دل راهی‌ست

لیک آن‌گونه ره که قافله‌اش
ساعتی اشکی و دمی آهی‌ست

منزلش آرزویی و شوقی‌ست
جرَسش ناله‌ی شبانگاهی‌ست

ای که هر درگهیْت سجده‌گه ا‌ست
در دل پاک نیز، درگاهی‌ست

از پی کاروان آز مرو
که درین ره، به هر قدم چاهی‌ست

سال‌ها رفتی و ندانستی
کآنکه راهت نُمود، گمراهی‌ست

قصه‌ی تلخی‌اش دراز مکن
زندگی، روزگار کوتاهی‌ست

بد و نیک من و تو می‌سنجند
گر که کوهی و گر پر کاهی‌ست

عمر، دهقان شد و قضا غربال
نرخ ما، نرخ گندم و کاهی‌ست

تو عَسَس باش و دزد خود بشناس
که جهان، هر طرف کمین‌گاهی‌ست...

چه عجب، گر که سود خود خواهد
همچو ما، نفْس نیز خودخواهی‌ست

به رهش هیچ شحنه راه نیافت
دزد ایام، دزد آگاهی‌ست

با شب و روز، عمر می‌گذرد
چه تفاوت که سال یا ماهی‌ست

به مراد کسی زمانه نگشت
گاه رِفقی و گاه اکراهی‌ست

#پروین_اعتصامی

امام مهدی (علیه‌السلام):
أَنَا بَقِیَّةُ اللهِ فِی أَرضِهِ وَ الْمُنتَقِمُ مِن أَعدَائِه‏
من تنها بازماندۀ خدا در زمین و انتقام گیرنده از دشمنان او هستم.
کمال الدین و تمام النعمة، ج‏۲، ص۳۸۴


آن مرد که با قیام برخواهد خاست
در منظر خاص و عام، برخواهد خاست
با اذن خدا برای پیروزی حق
با نیّت انتقام، برخواهد خاست
 
#مرتضی_آخرتی

رسید جمعه‌ی آخر سلام قدس شریف
سلام قبله‌ی صبر و قیام، قدس شریف

سلام بر دل پرخون مسجدالاقصا
به مسجدی که خداوند گفت: «بارکنا...»

سلام ما به تو و دست‌های بسته شده
سلام ما به تو ای حرمت شکسته شده

اگرچه شعله به پا کرده فتنه هر طرفی
اگرچه تفرقه در هر کنار بسته صفی

اگرچه کفر به نیرنگ و جنگ بسته کمر
اگرچه تکفیر از پشت می زند خنجر

نبرده‌ایم ز خاطر دمی تو را ای قدس
تویی هنوز تویی آرمان ما ای قدس

بگو به دشمنمان، انتقام، سنگین است
و فتح آخر ما قبله‌ی نخستین است

بگو سپاه علی سوی خیبر آمده است
بگو که دوره کودک‌کُشی سرآمده است

قسم به غیرت این کودکان سنگ به دست
که نیست حاصل صهیونیان به‌غیر شکست

دگر به محکمه‌های جهان، امیدی نیست
بیا به معرکه اکنون که فرصتی باقی‌ست

دمی که تیغ قیام از نیام، برخیزد
به عزم ما همه دیوارها فرو ریزد

زمان فتنه‌ی شام است و ما سحرزادیم
زمین اگر همه خاموش مانده، فریادیم

به رغم توطئه‌ی نابرادران، هستیم
و در کنار تو ای قدس همچنان هستیم

مباد آنکه رفیقان نیمه راه شویم
شب است و فتنه، مبادا که روسیاه شویم

ببین که در غم تو لحظه‌ای نیاسودیم
هنوز چشم‌به‌راهان صبح موعودیم

نبرده‌ایم ز خاطر دمی تو را ای قدس
تویی هنوز تویی آرمان ما ای قدس


مجاهدان سبیل خدا سلام سلام
سلام ای همه‌ی پابرهنه‌های امام

میان موج خطر مانده با دلی آرام
به شیخ عیسی قاسم سلام باد سلام

نبود و نیست حریف قیام، زندان‌ها
اسیر بند نمانند شیخ سلمان‌ها

به شور عاشورا، نیجریه پاینده‌ست
به آل نفت بگو، باقر النمر زنده‌ست

سلام بر دل دریایی اویس قرن
به سرو زخمی همواره ایستاده، یمن

سلام ما به وفای مدافعان حرم
که در شگفت شد از ماجرایشان عالم

به رهروان وفادار راه قدس سلام
به دست غیرت امت، «سپاه قدس» سلام

سلام باد به اسطوره مرد ایرانی
شهید زنده ما قاسم سلیمانی

سلام ما به شهیدان، ستارگان زمین
سلام ما به عماد و جهاد و بدرالدین

نرفته‌ایم به پستو، خدای ماست گواه
که مانده‌ایم کماکان کنار نصرالله


در این نبرد چه جای تعلل و تاخیر
که گفته رهبرمان من کشیده‌ام شمشیر

در این نبرد که واجب شده‌ست بر همه کس
به حکم «لا تطع الکافرین»، جهاد کبیر

من و تو در ره دریا بیا که رود شویم
که می‌روند به مرداب، جوی‌های حقیر

بایست! قوت زانوی دیگران مطلب!
به غیر بازوی خویش از کسی امان مطلب!

به ضربه سم اسبان به روز جنگ قسم
به لحن داغ‌ترین خطبه تفنگ قسم

که جز سپیده شمشیر، صبح ایمن نیست
چراغ‌های توهم همیشه روشن نیست

کجا به بره، دمی گرگ‌ها امان بدهند؟
که دیده راهزنان، گل به کاروان بدهند؟

نه، گرگ اهل وفا نیست، امتحان کافی‌ست
به این درنده چه خوش کرده ای گمان، کافی‌ست

بیا امید به تدبیر خویشتن بندیم
امید خام به لبخند دشمنان کافی‌ست

چه دلخوشید به برجام دوم و سوم
که این تجارت کم سود و پرزیان کافی‌ست

همین قَدَر که چشیدیم از خیانتشان
برای تجربه‌ی هفت نسلمان کافیست


شهید عشق شو از این تفنگ‌ها مهراس
سوار می‌رسد، از طبل جنگ‌ها مهراس

جهان ز موج تو پر شد، خودت جزیره مباش
یمن، اویس شد اکنون، تو بوهریره مباش

در این دو روز شبانی؛ اسیر خواب نشو
ذلیل وعده‌ی بی‌معنی سراب نشو

شعر مشترک از:
#علی_محمد_مؤدب
#محمدمهدی_سیار
#میلاد_عرفان_پور

هر آب که جاری اَست چون خون سرخ است
هر شاخه که سبز بود، اکنون سرخ است
با این همه خون که بر زمین ریخته است
محصول درخت‌های زیتون سرخ است

#مجتبی_حاذق

هر چند در شهر خودت تنهایی ای قدس
اما امید مردم دنیایی ای قدس

هم قبله و قلب نخستین در دل توست
هم اهل سرِّ لیلة الأسرایی ای قدس

تنها نه در چشمان گریان فلسطین
در چشم اهل آسمان زیبایی ای قدس

پیغمبر ما روی چشم تو قدم زد
تو میزبان حضرت طاهایی ای قدس

غمگین مشو باید که سر بالا بگیری
تو خاکِ پاکِ مسجد الأقصایی ای قدس

دور و بر تو لشگر شمر و یزید است
یک قطره از دریای عاشورایی ای قدس

صهیون همان فرزند فرعون است آری
امروز تنها وارث موسایی ای قدس

فرزندهایت را به خاک و خون کشیدند
از خون دلبندان خود دریایی ای قدس

امروز اگر دست ستم رحمی ندارد
اما در آخر می‌رسد فردایی ای قدس

فردای ما موعود دارد غم ندارد
فردا صدایت می‌رسد تا جایی ای قدس

فردا تمام شهر تو آباد گردد
با دست مهدی زنده و برپایی ای قدس
 
#مجتبی_شکریان

امام مهدی (علیه‌السلام):
أَنَا الْمَهْدِیُّ أَنَا قَائِمُ الزَّمَانِ أَنَا الَّذِی أَمْلَؤُهَا عَدْلًا کَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْرا
من مهدی هستم، منم قیام‌کننده زمان، منم آن که زمین را آکنده از عدل می‌سازد، آن‌چنان که از ستم پر شده است.
کمال الدین و تمام النعمة، ج‏۲، ص۴۴۵

می‌آیی و از شوق،‌ جهان پر شده است
از نبض حضور تو زمان پر شده است
پُر می‌کنی از عدل خدا دنیا را
آن‌گونه که از ستمگران پر شده است
 
#مرتضی_آخرتی

زمان چه بی‌هدف و ناگزیر در گذر است
زمان بدون شما یک دروغ معتبر است!

زمین دوباره اسیرِ خداییِ بت‌هاست
دوباره دست «هبل» روی شانه تبر است

عبور کن، و به دروازه‌های شهر بگو
از این به بعد در این شهر اسم شب، سحر است

بدون اذن تو که شرط پرکشیدن‌هاست
پرنده می‌پرد اما اسیر بال و پر است

تو نیستی، وَ جهان بی‌تو کودکی‌ست یتیم
زمین سری، که به فکر نوازش پدر است

#سیدصالح_سجادی

مرامم غیرت است ای عشق و پیمان با توأم دین است
دفاع از سنگ در دینی که من دارم از آیین است

حسینی‌وار موسایی به دریا زد که دریابم
عبور از کربلا آغاز رفتن تا فلسطین است

به قدس آورده‌ام در شعرها غم‌های زیتون را
که سوگند خدا هم گاه والزیتون و والتین است

نمازم رو به کعبه است و قیامم مسجدالاقصی
قنوتم ربنای یا غیاث المستغیثین است

نوار غزه، لبنان، کربلای چار یا والفجر؟
چه فرقی می‌کند وقتی که مقصد طور سینین است

شبیه لحظه‌های حمله، امیدم به یا زهراست
که معبرهای بسیاری هنوز آغشته با مین است...

#محسن_ناصحی