شعر هیأت

ناب‌ترین اشعار آیینی

شعر هیأت

ناب‌ترین اشعار آیینی

۴۲ مطلب با موضوع «اهل‌بیت عصمت و طهارت :: امام حسن مجتبی علیه‌السلام» ثبت شده است

دل بی‌شکیب از غم فصل جدایی است
جان، بی‌قرار لحظهٔ وصل خدایی است

این شامِ هجر نیست، که باشد شب وصال
این روزِ مرگ نیست، که روز رهایی است

این زهر نیست، شربتِ شیرین آرزوست
این کوزه نیست، چشمهٔ حاجت روایی است

هرگز ننالم از غمِ بیگانه، ای دریغ
رنجی که من کشیده‌ام از آشنایی است

شد روزگارِ من، سپری سال‌های سال
با همسری، که شیوهٔ او بی‌وفایی است

من در وطن غریبم و تنها، کسی نگفت
این شاهد شهید مدینه، کجایی است

یارانِ من، ز باغ وفا گل نچیده‌اند!
آیینِ مهرورزیِ آنان، ریایی است

در تنگنای سینهٔ من، این دل صبور
آیینهٔ مجسّمِ صبرِ خدایی است

دارم هزار عقده به دل، باز طبعِ من
مثل نسیم، عاشق مشکل‌گشایی است


فرمود با برادر خود: غنچهٔ مرا
با خود بِبَر، که بوی خوش آشنایی است

تو باغبانِ گلشنِ عشق و شهادتی
این ارغوانِ عاشقِ من، کربلایی است

فردا که تیر، بوسه به تابوت من زند
بال و پرِ بلندِ عروجِ نهایی است

دانی که در بقیع چرا چلچراغ نیست؟
خورشید، بی‌نیاز ز هر روشنایی است...

#محمدجواد_غفورزاده
#غروب_منظومه_عشق

چشمت به پرنده‌ها بهاری بخشید
شورِ دل تازه‌ای، قراری بخشید
قربان صبوری و سکوتت مولا
نام تو به صبر اعتباری بخشید

#حیدر_منصوری

بارها از سفره اش با اینکه نان برداشتند
روز تشییع تنش تیر و کمان برداشتند

مردم این شهرِ در ظاهر مسلمان، عاقبت
با صدای سکه دست از دینشان برداشتند

بر سر همسایگانش سایه‌ای پر مهر داشت
از سرش هر چند روزی سایه‌بان برداشتند

بذر ننگین جسارت بر تن معصوم را
این جماعت کاشتند و دیگران برداشتند

دست‌هایی که بر آن تابوت تیر انداختند
چند سالی بعد چوب خیزران برداشتند

#حسین_عباس_پور

وقتی پدرت حضرت حیدر شده باشد
باید که تو را فاطمه مادر شده باشد...

جز بر در این خانه ندیدیم امامت
تقسیم میان دو برادر شده باشد

خورشید سفالی‌ست که در سیر جمالی
از بوسه بر این گونه منور شده باشد

بو می‌کشم ایام تو را، باید از اخلاق
یک تکه‌ی تاریخ معطر شده باشد

ای حوصله‌ی محض! چه تشبیه سخیفی‌ست
با حِلمَت اگر کوه برابر شده باشد

با این‌که قضا دست تو را بست ندیدیم
جز آن چه بخواهی تو مقدّر شده باشد

از عمر تو، یک روز جمل آیه‌ی فتح است
با صلح اگر مابقی‌اش سر شده باشد

فریاد سکوت تو چه آهنگ رسایی‌ست
شاید پس از آن گوش جهان کر شده باشد...

خون جگرت ریخت نه در تشت که در دشت
داغ گل سرخی‌ست که پرپر شده باشد...

آن چشم که گریان نشود روز قیامت
چشمی‌ست که از غصه‌ی تو تر شده باشد

باور نتوان کرد که خاکی‌ست مزارت
جز آن که ضریح تو کبوتر شده باشد...

#هادی_جانفدا
#کفشداری_یازده

فریاد اگرچه در تو پنهان بوده‌ست
خورشید تکلّمت فروزان بوده‌ست
صلح تو برای نهضت عاشورا
آرامش پیش پای طوفان بوده‌ست

#مصطفی_محدثی

آن لاله که عشق و خون بهارش بودند
گل‌های مدینه داغ‌دارش بودند
آن‌روز که جای مجتبی خالی بود
در کرب‌و‌بلا دو یادگارش بودند

#سیدرضا_مؤید

امام حسن مجتبی(علیه‌السلام):
اَلسَّمَاحَةُ الْبَذْلُ فِی الْیُسْرِ وَ الْعُسْرِ
بزرگی آن است که در سختی و در گشایش، بذل و بخشش کنی.
الکافی، ج۴، ص۴۱

هر کس که دلش به آسمان پیوسته است
از کوچکی دغدغه‌ها وارسته است
در سختی و راحتی، کَرَم خواهد کرد
می‌بخشد اگر چه دست و بالش بسته است

#حسین_ابراهیمی

...من زائر نگاه توام از دیار دور
آن ذره‌ام که آمده تا پیشگاه نور

در نام تو چه حس غریبی نهفته است
در نام تو چه خاطره‌ها می‌شود مرور

آقا غریب هستی و وقت سرودنت
حسی غریب در دل من می‌کند ظهور

من هم غریب مثل تو یا ایها الغریب
من کی صبور مثل تو یا ایها الصبور

با تو چقدر ماهیتم فرق می‌کند
مانند ایستادن شب در حضور نور

در پیشگاه آینه مرد مقربی
تو بضعة الرسولی و ریحانة النبی

ای نور روشنای دل و خانهٔ نبی
ای جایگاه عرشی تو شانهٔ نبی

روح تو آسمان نه که هفت آسمان کم است
نور تو ابتدای جهان، روح عالم است

از قلب تو ندیده‌ام آقا رحیم‌تر
از بخشش و کرامت دستت کریم‌تر

حاتم به دست بخشش تو بوسه‌ها زده است
نزد فقیر بر لب تو نه نیامده است...

سنگ صبور، مأمن غم‌ها و دردها
ای خانه ات پناه همه کوچه گردها

صلحت حماسه‌ای‌ست که با روضه توام است
صلحت چقدر آینه‌دار محرم است

باید شناخت صبر و شکیبایی تو را
باید گریست یک دهه تنهایی تو را

در لحظه لحظه زندگی تو غم است، آه
غربت همیشه با دل تو توام است، آه

هر لحظهٔ تو بوده نشان از غریبی‌ات
وای از غم دل تو، امان از غریبی‌ات

هر روز شهر بر غمت افزود وای من
دشنام بود و نام علی بود وای من

عمری غریب بوده ولی صبر کرده‌ای
مانند لحظه‌های علی صبر کرده‌ای

شیعه همیشه داشته داغی وسیع را
داغ وسیع غربت تلخ بقیع را

یک قطعه خاک وسعت یک غربت مدام
یک قطعه خاک مدفن چار آسمان امام

یک قطعه که شنیدن آن گریه‌آور است
آن قطعه‌ای که مدفن مخفی مادر است

شیعه همیشه داشته داغی وسیع را
داغ وسیع غربت تلخ بقیع را

در این هجوم درد و غم و داغ بی‌امان
صبری دهد خدا به دل صاحب‌الزمان

#سیدمحمدرضا_شرافت

هرچند که مضمون غریبت تنهاست
نام تو سرود موج موجِ دریاست
بالی ز علی‌ست با تو، بالی ز حسین
پرواز تو از غدیر تا عاشوراست

#مصطفی_محدثی

گل‌خنده‌ای که مهر به ماه خدا کند
از پای روز، حلقه‌ی شب را جدا کند

بر شانه‌ی سپیده‌ترین صبح بی‌غروب
خورشید، آبشارِ طلایی رها کند

میلاد مجتبی‌ست که اعجاز مقدمش
با باغ، آن کند که نسیم صبا کند

آمد که با فروغ شب‌افروز روی خویش
هر سو دری به خانه‌ی خورشید وا کند

شب را به یمن مقدم او صبح کرده است
هر کس چو ماه، در دل شب‌ها دعا کند

امشب که باغ خاطره‌ات را به یک نسیم
غرق شکوفه، لعلِ لب مجتبی کند

چون آسمان عاطفه، باران اشک باش!
تا گلشنِ ضمیرِ تو را با صفا کند

چشم ستاره باش و به دامان شب ببار!
تا دردِ سینه‌سوزِ غمت را دوا کند

بیگانه با تبسّمی! این فصل را بخند!
تا باغ را به خنده لبت آشنا کند

گل‌واژه‌ی نگاهِ تو در روح زردِ باغ
جشن بهارگونه‌شدن را به پا کند

#غلامرضا_شکوهی