آگه چو شد از حالت بیماری او
دامن به کمر بست پیِ یاری او
چون دید کسی بر سر بالینش نیست
سرگرم شد آتش به پرستاری او
#محمدعلی_مجاهدی
- ۰ نظر
- ۲۳ آذر ۹۵ ، ۰۰:۳۶
آگه چو شد از حالت بیماری او
دامن به کمر بست پیِ یاری او
چون دید کسی بر سر بالینش نیست
سرگرم شد آتش به پرستاری او
#محمدعلی_مجاهدی
دشمن که به حنجر تو خنجر بگذاشت
خاموش، طنین نای تو میپنداشت
غافل، که به هرکجا روان بود سرت
بندِ ستم از پای جهان برمیداشت
#عباس_براتی_پور
چون لاله به ساحت چمن میسوزم
با یاد تو پاره پاره تن میسوزم
در حسرت بوسهای که خنجر آن روز
بر حلق تو زد، هنوز من میسوزم
#جواد_محقق
شوریده سری که شرح ایمان میکرد
هفتاد و دو فصلِ سرخ عنوان میکرد
با نای بریده نیز بر منبرِ نی
تفسیر خجستهای ز قرآن میکرد
#سیدحسن_حسینی
عالم همه قطرهاند و دریاست حسین
مردم همه بندهاند و مولاست حسین
ترسم که شفاعت کند از قاتل خویش
از بس که کرم دارد و آقاست حسین
#سیدرضا_مؤید
آنسو نگران، نگاه پیغمبر بود
خورشید، رسول آه پیغمبر بود
ای تیغ پلید! میشکستی ایکاش
آن حنجره، بوسهگاه پیغمبر بود
#ساعد_باقری
منظومهٔ دهر، نامرتب شده بود
هم روز رسیده بود هم شب شده بود
خورشیدبرادرم! تو که میرفتی
انگار غروب عمر زینب شده بود
#حسین_رستمی
زانروز که سوخت از عطش کام حسین
گوش دل عالم است و پیغام حسین
خوشوقت کسی که بعد نوشیدن آب
دارد عطش تلاوت نام حسین
#محمدجواد_غفورزاده
بر عهد بزرگ خود وفا کرد عمو
نامرد تمام کوفیان، مرد عمو
یک جرعه نگاه تو عطش را کافیست
من آب نمیخواهم، برگرد عمو
#مهناز_سپهری
راضی به جدایی از برادر نشده
با چند اماننامه کبوتر نشده
آب از سر زانوان او بالاتر
مشتش پُرِ پُر... ولی لبش، تر نشده
#محمدحسین_ملکیان