چار داغ تازه داری، چارفصل سال را
پا به پای چار فصل داغهایت مثل ابر
بارها خون گریه کردم، منتهی الآمال را...
داغ پشت داغ، پشت داغ، پشت داغ... آه
داغداران خوب میفهمند این احوال را
از شهامت مانده بر دوشت مدال افتخار
کم خدا انداخت بر دوش زنی این شال را
چار داغت را نیاوردی به رو، گفتی حسین
کرد بارانی سؤالت، روز استقبال را
عشق تو خون خدا و عشق ما عباس توست
او که از حق، جای دستانش گرفته بال را
مادر دریا ببخش این شعر در شأن تو نیست
کاش میبستم به مدحت این زبان لال را
#عباس_شاه_زیدی
- ۰ نظر
- ۱۷ فروردين ۹۶ ، ۲۳:۵۴