شعر هیأت

ناب‌ترین اشعار آیینی

شعر هیأت

ناب‌ترین اشعار آیینی

۴ مطلب با موضوع «سایر موضوعات :: مادران شهدا» ثبت شده است

در راه خدا تن به خطر باید داد
در مقدم انقلاب سر باید داد
آن شیرزنی که شوهرش گشت شهید
می‌گفت در این راه پسر باید داد

#سیدحسن_حسینی

تن فرزند بهر مادر آمد
اگر او رفت با پا، با سر آمد
گلم از عشق، آتش داشت در دل
ولی از او فقط خاکستر آمد

#علی_انسانی

🌷 تقدیم به حضرت ام البنین (علیهاالسلام) 

و همه مادران و همسران شهدا


شمیم عطر گل یاس در حرم پیچید

و قلب‌ها شده روشن در آستانۀ عید


پرنده‌ها همه از راه دور برگشتند

بهار با چمدانی پر از شکوفه رسید


درخت، پیرهنی از شکوفه پوشیده‌ست

شکوفه‌های بنفش و شکوفه‌های سفید


هزار دشت بنفشه... هزار لالۀ‌ سرخ

شکفته با نفس گرم دختر خورشید


بهار آمده با عطر پرچم عباس

پر از هوای شقایق شده است سال جدید


بهار با همه گل‌های تازه آمده است

به دست‌بوسی و دیدار مادران شهید


به احترام زنی که شکسته قامت او

شبیه کوه از اندوه چار سرو رشید


بهار، بوی گل سرخ با خود آورده‌ست…

که یادمان نرود زنده است یاد شهید


#مریم_سقلاطونی

میان بارش بارانی از ستاره رسید
اگرچه مثنوی... اما چهارپاره رسید

چهار پاره‌ی تن، نه چهارپاره‌ی دل
چهار ماه شب بی‌کسی ولی کامل

چهار ابر به باران رسیده در ساحل
چهار رود به پایان رسیده، دریادل

چهار فصل طلایی ولی میان خزان
چهار بغض غم‌انگیز و مادری نگران

چهار مرتبه وقتی به غم دچار شوی
برای دشمن خود نیز گریه‌دار شوی

مدینه، حسرت دیرینه‌ی دو چشم ترش
چهار قبر غریب است باز در نظرش

چقدر خاطره مانده‌ست در مفاتیحش
و دانه‌دانه‌ی اشکی که بوده تسبیحش

نشسته بود شب جمعه‌ای کنار بقیع
کمیل زمزمه می‌کرد در جوار بقیع

غروب، لحظه‌ی تنهایی‌اش دوباره رسید
غروب‌ها دل او خون‌تر است از خورشید

به غصه‌های جگرسوز می‌زند پهلو
دوباره شعله کشیده است آب وقت وضو

شروع می‌کند او لیله المصاءب را
همین‌که دست به پهلو نماز مغرب را…

چهار رکعت دلواپسی پس از مغرب
چهار نافله در بی‌کسی پس از مغرب

در آسمان نگاهش که بی‌ستاره شده
چهار آینه مانده، هزار پاره شده

شکست آینه‌هایش میان گرد و غبار
شلمچه، ترکش و خمپاره، کربلای چهار

از آن زمان که پسرهای او شهید شدند
یکی یکی همه موهای او سفید شدند

و همسری که به دل غصه‌ای گذاشت، وَ رفت
نماز صبح سر از سجده برنداشت، وَ رفت

اگرچه بین غم و غصه‌های خود تنهاست
ولی چهارم هر ماه روضه‌اش برپاست

طراوتی که نرفته‌ست سال‌ها از دست
بهشت خانه‌ی او سفره‌ی اباالفضل است

صدای گریه بلند است بین مرثیه‌ها
چه دلنواز شده یا حسین مرثیه‌ها

نشسته گوشه‌ی ایوان کنار گلدان‌ها
برای بدرقه با اشک خود به مهمان‌ها -

- در التماس دعایش چه حرف‌ها گفته است
به لطف آن کمر خسته کفش‌ها جفت است...

یکی یکی
همه رفتند و
باز هم تنهاست...

#رضا_خورشیدی_فرد