شعر هیأت

ناب‌ترین اشعار آیینی

شعر هیأت

ناب‌ترین اشعار آیینی

۹۴ مطلب با موضوع «اهل‌بیت عصمت و طهارت :: امام عصر علیه‌السلام» ثبت شده است

دلی به دست خود آورده‌ام از آن تو باشد
سپرده‌ام به تو سر تا بر آستان تو باشد

جهان من! دل من آمده‌ست سوی تو اینک
به این امید که یک گوشه از جهان تو باشد

گناهکار کسی بی‌پناه آمده سویت
بگو چگونه بیاید که در امان تو باشد

چه می‌شود که بر این دل شبی قدم بگذاری
دلی که آمده تا صحن جمکران تو باشد

چه غم اگر که بسوزاندش زمانه کسی را
که ازل بله گفته که در زمان تو باشد

بده زمین و زمان را به دست‌هام که گفتم
بخواهم از تو دعایی که در توان تو باشد

چگونه «ناحیه‌ات» را بخواند آنکه ندارد
توان مرثیه‌ای را که از زبان تو باشد

سلام بر سر بر نیزه رفته‌ای و سلامی
به چشم‌های پُر اشکی که دیدگان تو باشد

سلام بر تو و بر لحظهٔ قیام و قعودت
چه می‌شود که دلم شاهد اذان تو باشد

چه می‌شود که بخوانی تو بیتی از غزلم را
خوشا ترنم شعری که بر لبان تو باشد

#سیدمحمدرضا_شرافت

کمی بشتاب، باران تشنه مانده‌ست
دل آیینه‌داران تشنه مانده‌ست
نگاه جاری‌ات کو؟ چند قرن است
نگاه بی‌قراران، تشنه مانده‌ست

#سیدحبیب_نظاری


این روزها که می‌گذرد، غرق حسرتم
مثل قنوت‌های بدون اجابتم!

بسته‌ست چشم‌های مرا غفلت گناه
تو حاضری! منم که گرفتار غیبتم!

یک گام هم به سوی شما برنداشتم
ای مرحبا به این همه عرض ارادتم!

خالی‌ست دست من، به چه رویی بخوانمت؟
دل خوش کنم به چه؟ به گناهم؟ به طاعتم؟

من هر چه دارم از تو، از این دوستیِ توست
خیری ندیده‌ای تو ولی از رفاقتم

بگذر ز رو سیاهی من، أیها العزیز!
حالا که سویت آمده‌ام غرق حاجتم

بگذار با نگاه تو مانند حُرّ شوم
با گوشه‌چشم خود بِرَهان از اسارتم

آن روز می‌رسد که فدایی تو شوم؟
من بی‌قرار لحظه ناب شهادتم

#یوسف_رحیمی

ما را دلی‌ست چون تن لرزان بیدها
ای سرو قد! بیا و بیاور نویدها

بازآ و با نسیم نگاه بهاری‌ات
جانی دوباره بخش به ما ناامیدها

ما جمعه را به شوق تو، تعطیل کرده‌ایم
ای روز بازگشت تو آغاز عیدها

بازآ که خلق را نکشاند به سوی خویش
بازار پر فریب مراد و مریدها

برگرد تا زمین و زمان را رها کنند
چپ‌ها و راست‌ها، سیاه و سفیدها

بسیار دسته‌گل که برای تو چیده‌ایم
این خاک، غرقه است به خون شهیدها

خون حسین می‌چکد از نیزه‌ها هنوز
برگرد و انتقام بگیر از یزیدها

#افشین_علا
#شهادت‌نامه

درسی که مرور می‌کنی عاشوراست
هر جا که عبور می‌کنی عاشوراست
ای وارث زخم‌های هفتاد و دو تن!
روزی که ظهور می‌کنی عاشوراست

#جلیل_صفربیگی

شهر آینه‌دار می‌شود با یک گل
پروانه‌تبار می‌شود با یک گل
گفتند نمی‌شود، ولی می‌بینند
یک روز بهار می‌شود با یک گل

#هادی_فردوسی

یوسف، ای گمشده در بی‌سروسامانی‌ها!
این غزل‌خوانی‌ها، معرکه‌گردانی‌ها

 سر بازار شلوغ است،‌ تو تنها ماندی
همه جمع‌اند، چه شهری، چه بیابانی‌ها
 
چیزی از سورۀ یوسف به عزیزی نرسید
بس که در حق تو کردند مسلمانی‌ها

همه در دست، ترنجی و از این می‌رنجی
که به نام تو گرفتند چه مهمانی‌ها...

«این چه شمعی‌ست که عالم همه پروانۀ اوست؟»
این چه پروانه که کرده‌ست پرافشانی‌ها؟

یوسف گمشده! دنبالۀ این قصه کجاست؟
بشنو از نی که غریب‌اند نیستانی‌ها

بوی پیراهن خونین کسی می‌آید
این خبر را برسانید به کنعانی‌ها

#مهدی_جهاندار
#عشق_سوزان_است

هر چند نفس نمانده تا برگردیم
با این دل منتظر، کجا برگردیم؟
با ندبۀ ما نیامدی، حرفی نیست
یک جمعه تو گریه کن که ما برگردیم

#اسماعیل_محمدپور

هفته، مجال هفت قدم مهربانی است
شنبه شروع همدلی و همزبانی است

یک‌شنبه‌ها که می‌رسد از راه، این جهان
در انتظار حادثه‌ای ناگهانی است

روزی دوبار در تب و تاب دوشنبه‌ام
دنیا هنوز مات دو جنگ جهانی است

خیرالأمور اوسطها؛ پس سه‌شنبه‌ها
حال و هوای شعر فقط جمکرانی است

حتی چهارشنبه شبیه سه‌شنبه است
حتی چهارشنبه زمین، آسمانی است

هر پنج‌شنبه منتظر روز جمعه‌ام
جمعه همیشه موسم خانه‌تکانی است

تا در کنار ندبه او گریه می‌کنم
یاقوت‌های اشک، عقیق یمانی است

با عشق زنده‌ام به‌خدا بی‌حضور عشق
چیزی که مفت هم نمی‌ارزد جوانی است

#احمد_علوی
#أیها_العزیز

تو یک خورشیدِ عالم‌گیر هستی

شکوه وحی را تفسیر هستی

می‌آیی، بعد از این شب‌های تاریک

تو تنها صبحِ بی‌تأخیر هستی


#سیدحبیب_نظاری