اینان که ز عرصۀ بلا میگذرند
با زمزمۀ سرود «لا» میگذرند
تا قدس رها ز بند بیداد شود
از معبر سرخ کربلا میگذرند
#سیدحسن_حسینی
- ۰ نظر
- ۳۰ مهر ۹۶ ، ۰۹:۳۰
اینان که ز عرصۀ بلا میگذرند
با زمزمۀ سرود «لا» میگذرند
تا قدس رها ز بند بیداد شود
از معبر سرخ کربلا میگذرند
#سیدحسن_حسینی
با زمزمۀ سرود یارب رفتند
چون تیر شهاب در دل شب رفتند
تا زنده شود رسالت خون حسین
با نام شکوهمند زینب رفتند
#سیدحسن_حسینی
آنانکه به خُلق و خوی اسماعیلاند
در حادثه، آبروی اسماعیلاند
در گفتن لبیک به پیغمبر تیغ
بیتابتر از گلوی اسماعیلاند
#سیدحسن_حسینی
از نعرهٔ ما گوش فلک کر باید
در دل ما را زَهرهٔ حیدر باید
تا زهر به کام غاصب قدس کنیم
یک بار دگر نبرد خیبر باید
#سیدحسن_حسینی
ای کاش سحر آینۀ جانم بود
جان عرصۀ ترکتاز جانانم بود
دل، تنگ شد از نفاق دیرین، ای کاش
یک ذره صداقت شهیدانم بود
#سیدحسن_حسینی
از خیل دلاوران گسستن نتوان
با روح خدا عهد شکستن نتوان
این است پیام خون یاران شهید:
جنگ است برادران، نشستن نتوان
#سیدحسن_حسینی
در راه خدا تن به خطر باید داد
در مقدم انقلاب سر باید داد
آن شیرزنی که شوهرش گشت شهید
میگفت در این راه پسر باید داد
#سیدحسن_حسینی
میروم مادر که اینک کربلا میخوانَدَم
از دیار دور یار آشنا میخوانَدَم
مهلت چون و چرایی نیست مادر، الوداع
زان که آن جانانه بی چون و چرا میخواندم
وای من گر در طریق عشق کوتاهی کنم
خاصه وقتی یار با بانگ رسا میخواندم
بانگ «هل من ناصر» از کوی جماران میرسد
در طریق عاشقی روح خدا میخواندم
میروم آنجا که مشتاقانه با حلقوم خون
جاودان تاریخ ساز کربلا میخواندم
ذوالجناح رزم را گاه سحر زین میکنم
میروم آنجا که نای نینوا میخواندم
یا علی گویان سرود لا تخف سر میدهم
کز نجف آنک علی مرتضی میخواندم
هیمۀ سردم که کانون شرر میجویدم
آیۀ دردم که قانون شفا میخواندم
مطلع شعر بهارانم که در گوش چمن
هر سحر باد صبا تا انتها میخواندم
قصۀ خونین عشقم من که نسل عاشقان
بعد از این در برگ برگ لالهها میخواندم
#سیدحسن_حسینی
گفتم که: دلت؟ گفت: لبالب ز امید
گفتم: سخنت؟ گفت: شعار توحید
گفتم: به چه ره بایدمان رفتن؟ گفت:
آن راه که میروند یاران شهید
#سیدحسن_حسینی
شوریده سری که شرح ایمان میکرد
هفتاد و دو فصلِ سرخ عنوان میکرد
با نای بریده نیز بر منبرِ نی
تفسیر خجستهای ز قرآن میکرد
#سیدحسن_حسینی