رباب است و خروش و خستهحالی
به دامن اشک و جای طفل خالی
اگر گهواره را پس داده بودند
دلش خوش بود با طفل خیالی
#علی_انسانی
- ۰ نظر
- ۳۰ مهر ۹۶ ، ۰۹:۲۸
رباب است و خروش و خستهحالی
به دامن اشک و جای طفل خالی
اگر گهواره را پس داده بودند
دلش خوش بود با طفل خیالی
#علی_انسانی
نسیم صبح بگو چشمهٔ گلاب کجاست
صفای آینه و روشنای آب کجاست
بنفشهها همه از باغ لاله میپرسند
که بیقرارترین روح انقلاب کجاست
شمیمِ باغ رسالت، عروسِ گلشن وحی
که شد ز صحبت معصوم کامیاب کجاست
کسی که با نفس قدسی حسین آمیخت
به همنشینی زهرا شد انتخاب کجاست
کسی که بر سر سجادهٔ خلوص و یقین
دعای نیمهشبش بود مستجاب کجاست
کسی که همسفر کاروان بیداری
نرفت شب، همهشب چشم او به خواب کجاست
کسی که دید به چشمش خزان گلها را
ولی هر آینه آورد صبر و تاب کجاست
کسی که با جگر تشنه میگرفت از عشق
سراغ آینه بین دو نهر آب کجاست
کسی که غنچهٔ ششماههاش به شوق وصال
شدهست با گل خورشید همرکاب کجاست...
به گاهوارهٔ اصغر سلام کن آنگاه
بپرس نغمهٔ لالایی رباب کجاست
کسی که مصحف سی پاره را تماشا کرد
به شوق بوسه به شیرازهٔ کتاب کجاست
کسی که سوخت و بعد از غروب عاشورا
گرفت بر سر خود چتر آفتاب کجاست
کسی که درس صبوری گرفت از زینب
کسی که خانهٔ صبرش نشد خراب کجاست...
خدا کند که بگویند روز رستاخیز
«شفق» که داشت به لب این سرود ناب کجاست
#محمدجواد_غفورزاده
#سلام_بر_حسین