شعر هیأت

ناب‌ترین اشعار آیینی

شعر هیأت

ناب‌ترین اشعار آیینی

۷۶ مطلب با موضوع «اهل‌بیت عصمت و طهارت :: امام علی علیه‌السلام» ثبت شده است

چه جانماز پی اعتکاف بر دارد
چه ذوالفقار به عزم مصاف بر دارد

علی حقیقت نور است و هیچ جایز نیست
که در مقابل شب انعطاف بر دارد...

دوباره مثل علی زاده می شود ، اما
اگر دو مرتبه کعبه شکاف بر دارد

اگر که حرمت مولا نبود ، ممکن بود
خدا ز خلق خود امر طواف بر دارد

#علیرضا_دهقانیان

هر نصر من الله به شمشیر علی بود
هر فتح قریب از دل چون شیر علی بود

در خیبر و بدرش همه یکپارچه گفتند:
پیروزی اسلام به شمشیر علی بود

آن رعشه که بر کاخ معاویه درافتاد
پیداست که از نعره تکبیر علی بود

در سینه اگر بغض علی داشت عجب نیست
چون سینه دشمن هدف تیر علی بود

یک قوم در اندیشه تحقیر علی بود
یک طایفه مشغول به تکفیر علی بود

گفتند و نماندند ولی نام علی ماند
الحق که علی شاهد تکثیر علی بود

حتی به سکوتش کمر تفرقه خم شد
این وحدت ما حاصل تدبیر علی بود

صد رنگ عوض کرد بشر در طی ایام
تاریخ کجا شاهد تغییر علی بود؟

فرمود که دوزخ چه بسا خلق نمی‌شد
در هر دل اگر مهر فراگیر علی بود

پیغمبر ما آینه حسن خدا بود
در آینه هر آینه تصویر علی بود

هنگام سحر فاطمه بر منبری از نور
با یازده آیینه به تفسیر علی بود

از خاک نجف شاخه انگور بر آمد
این معجزه تاک به اکسیر علی بود

ایوان نجف! هان تو شهادت بده فردا
این دل همه عمر به تسخیر علی بود

#جواد_محمدزمانی

شگفتا کرامات ماهی تمام
چه ماهی که لبخند بیت الحرام

چه ماهی که خورشید حِجر و حَجَر
چه ماهی که مهتاب رکن و مقام

چه ماهی چه مردی سلامٌ علیه
چه مردی چه ماهی علیه السلام

چه حسن شروعی‌ست ماه رجب
چه حسن ختامی‌ست ماه صیام

همه عمر او یک نماز است و بس
سکوتش قعود و خروشش قیام

دم از حق زده دم به دم تیغ او
دمی در مصاف و دمی در نیام

چه ژرف است آری چه ژرف و شگرف
کلامُ الامیرِ امیرُ الکلام

علی نور مطلق علی خیر محض
علی لطف کامل علی فیض تام

علی مرد رزم و علی کوه عزم
علی شور بزم و علی نور جام

علی؛ نه بگو جان خیر النسا
علی؛ نه بگو نفس خیر الانام

علی؛ نه محمد به نفس و نفَس
علی؛ نه محمد به خلق و مرام

در اوصاف آن حسن بی‌خاتمه
رسید این چکامه به حُسن ختام

به لب دارم این نغمه را دم به دم
به سر دارم این سایه را مستدام

امیری حسینٌ و نعم الامیر
امامی علیٌ و نعم الامام

#سیدمحمدجواد_شرافت

دنیای بی‌امام به پایان رسیده است
از قلب کعبه قبله ایمان رسیده است
از آسمان حقیقت قرآن رسیده است
شأن نزول سوره «انسان» رسیده است

وقتش رسیده تا به تن قبله جان دهند
در قاب کعبه وجه خدا را نشان دهند

روزی که مکه بوی خدای احد گرفت
حتی صنم به سجده دم یا صمد گرفت
دست خدا ز دست خدا تا سند گرفت
خانه ز نام صاحب خانه مدد گرفت

از سمت مستجار، حرم سینه چاک کرد
کوری چشم هرچه صنم سینه چاک کرد

وقتی به عشق، قلب حرم اعتراف کرد
وقتی علی به خانه خود اعتکاف کرد
وقتی خدا جمال خودش را مطاف کرد
کعبه سه روز دور سر او طواف کرد

حاجی شده است کعبه و سنت شکسته است
با جامه‌ی سیاه خود احرام بسته است

از باغ عرش رایحه نوبر آمده‌ست
خورشید عدل از دل کعبه بر آمده‌ست
از بیشه‌زار شیر شجاعت در آمده‌ست
حسن خدای عزوجل حیدر آمده‌ست

جانِ جهان همین که از آن جلوه جان گرفت
حسنش «به اتفاق ملاحت جهان گرفت»

ای منتهای آرزو، ای ابتدای ما!
ای منتهی به کوچه‌ی تو ردّ پای ما!
ای بانی دعای سریع ‌الرّضای ما!
پیر پیمبران، پدری کن برای ما!

لطف تو بوده شامل ما از قدیم‌ها
دستی بکش به روی سر ما یتیم‌ها

پشت تو جز مقابل یکتا دو تا نشد
تیر تو جز به جانب شیطان رها نشد
حق با تو بود و لحظه‌ای از تو جدا نشد
خاک تو هر کسی که نشد کیمیا نشد

ای شاه حُسن!‌ با تو «گدا معتبر شود»
آری! «به یمن لطف شما خاک زر شود»

ای ذوق حسن مطلع و حسن ختام ما!
شیرینی اذان و اقامه به کام ما!
تا هست مُهر مِهر تو بر روی نام ما
«ثبت است بر جریده‌ی عالم دوام ما»

این حرف‌های آخر شعر است و خواندنی است
بر پای تو هر آن‌که نماند نماندنی است

#محسن_عرب_خالقی

خدا می‌خواست تا تقدیر عالم این چنین باشد
کسی که صاحب عرش است، مهمان زمین باشد
 
خدا در ساق عرش خویش جایی را برایش ساخت
که حتی ماورای دیده‌ی روح الامین باشد
 
خدا می‌خواست از رخساره‌ی خود پرده بردارد
خدا می‌خواست تا دست خودش در آستین باشد
 
علیٌ حُبّه جُنَّه ، قسیم النار و الجَنَّه
خدا می‌خواست آن باشد ، خدا می‌خواست این باشد
 
علی را قبل از آدم آفرید و در شب معراج
به پیغمبر نشانش داد تا حق الیقین باشد
 
به جز نام علی در پهنه تاریخ نامی نیست
که بر انگشتر پیغمبران نقش نگین باشد
 
به جز او نیست دستاویز محکم در دل طوفان
به جز او نیست وقتی صحبت از حبل المتین باشد
 
مرا تا خطبه‌های بی‌الف راهی کن و بگذار
که بعد از خطبه بی‌نقطه‌ی تو نقطه چین باشد
 
مرا در بیت بیت شعرهایم دستگیری کن
غزل‌های تو بی‌اندازه باید دلنشین باشد
 
غزل لطف خداوند است اهل دل خبر دارند
غزل خوب است در وصف امیرالمؤمنین باشد

#احمد_علوی

ماه مولا شد حدیث طیر را با ما بخوان
در ولایش آشنا و غیر را با ما بخوان
در توسل شبّر و شبّیر را با ما بخوان
«یا مَن أرجوهُ لکلِّ خیر» را با ما بخوان

با نمازی، با دعایی از گناهانت برآی
هم‌چنان بنت اسد بر درگه یزدان درآی

دانه اشکی چنان آیینه صافت می‌کند
سوز آهی محرم بزم عفافت می‌کند
رو به مسجد کن ببین رحمت طوافت کند
ذات حق دعوت برای اعتکافت می‌کند

معتکف در مسجد آن‌چه دید جز آن‌جا نبود
اعتکاف هیچ کس چون مادر مولا نبود

مادری کاو را ببخشد عالیِ اعلی علی
پیش کعبه کس نداند حال او الّا علی
می‌رسد بر گوش جانش نغمه‌های یا علی
اعتکافش در حریم کعبه باشد با علی

چون سر آمد اعتکافش، عشق شد هم‌دوش او
تا برآمد آفتابی بود در آغوش او

ای حرم در باز کن جانانه را در بر بگیر
تیرگی بس، شمع با پروانه را در بر بگیر
چون صدف این گوهر یک‌دانه را در بر بگیر
خانه را بگشا و صاحب‌خانه را در بگیر
 
در ز دیوار حرم وا کن، به مردم در ببند
خود کمر در خدمت این کودک و مادر ببند

ای حرم غسل زیارت کن جمالش را ببین
چهره‌ی چون ماه و ابروی هلالش را ببین
خط بکش بر روی بت‌ها خط و خالش را ببین
بر سر دست رسول‌الله مقالش را ببین

کز زبور و مصحف و تورات ای جان جهان
هرچه فرمایی بخوانم، گویدش قرآن بخوان

چون به رخسار پیمبر چشم حیدر باز شد
از نگاهش عقده‌ی غم بر پیمبر باز شد
شهر علم مصطفی را بر جهان در باز شد
حجت داور لبش با نام داور باز شد

ای حریم کعبه! بشنو این ندای دلنشین
آیه‌های مؤمنون را از امیرالمؤمنین

اختیارش با خدا و عالمش در اختیار
مرد میدان‌های علم و حلم و مجد و افتخار
جُرج جُرداق مسیحی گفت در هر روزگار
کاش می‌شد یک علی وین ویژگی‌ها آشکار

این نخواهد شد ولی از مکتب ایثار او
کاش خیزد هر زمان چون میثم تمّار او

#سیدرضا_مؤید