به یک عشق معمایی قسم خورد
به راز یک شکیبایی قسم خورد
خدا «والعصر» گفت و از سر شوق
به آن روزی که میآیی قسم خورد
#سیدحبیب_نظاری
- ۰ نظر
- ۲۳ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۶:۴۴
به یک عشق معمایی قسم خورد
به راز یک شکیبایی قسم خورد
خدا «والعصر» گفت و از سر شوق
به آن روزی که میآیی قسم خورد
#سیدحبیب_نظاری
فراتر از تمام نامهایی
نسیم دلکش الهامهایی
عدالت، عشق، یکرنگی، کرامت
رسولِ بهترین پیغامهایی
#سیدحبیب_نظاری
تن فرزند بهر مادر آمد
اگر او رفت با پا، با سر آمد
گلم از عشق، آتش داشت در دل
ولی از او فقط خاکستر آمد
#علی_انسانی
بیا با اشکهای ما وضو کن
جهان را با نگاهی زیر و رو کن
تو که سنگ صبور اهل دردی
کمی بنشین و با ما گفتوگو کن
#سیدحبیب_نظاری
کجا گلهای پرپر میفروشند؟
شهادت را مکرر میفروشند؟
دلم در حسرت پرواز پوسید
کجا بال کبوتر میفروشند؟
#سیدحبیب_نظاری
دل ما و غم سرخ حسینی
دوباره ماتم سرخ حسینی
سوار پر خروش دادگستر
بیا با پرچم سرخ حسینی
#سیدحبیب_نظاری
چون دید فراز نی سرش را خورشید
بر خاک تن مطهرّش را خورشید
آرام حریر نور خود را گسترد
پوشاند برهنهپیکرش را خورشید
#محمدعلی_مجاهدی
من و این داغ در تکرار مانده
من و این آتش بیدار مانده
مپرس از من چرا دلتنگ هستم
دلم بین در و دیوار مانده
#میلاد_عرفان_پور