شعر هیأت

ناب‌ترین اشعار آیینی

شعر هیأت

ناب‌ترین اشعار آیینی

۱۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «#سیدحبیب_نظاری» ثبت شده است

کجا گل‌های پرپر می‌فروشند؟
شهادت را مکرر می‌فروشند؟
دلم در حسرت پرواز پوسید
کجا بال کبوتر می‌فروشند؟

#سیدحبیب_نظاری

دل ما و غم سرخ حسینی
دوباره ماتم سرخ حسینی
سوار پر خروش دادگستر
بیا با پرچم سرخ حسینی

#سیدحبیب_نظاری


امام عشق را ماه منیری
وفاداران عالم را امیری
دو دستت گرچه افتادند بر خاک
به خاک‌افتادگان را دست‌گیری

دوباره تشنگی‌ها پا نگیرد
دل ما و دل دریا نگیرد
در این بی‌تکیه‌گاهی یا اباالفضل!
خدا دست تو را از ما نگیرد

عطش را با نگاه آورده بودند
دلی سرشار آه آورده بودند
تمام کودکانِ تشنه آن روز
به دست تو پناه آورده بودند

برادر با برادر دست می‌داد
برای بار آخر دست می‌داد
چه احساس قشنگی ظهر آن روز
به عباس دلاور دست می‌داد!

برادر! مشک آوردم برایت
برو، ای جاری تا بی‌نهایت
تمام باغ خشکیده‌ست بشتاب
خدا پشت و پناه دست‌هایت!

علم را بر زمین بگذارم، اما...
تو را دست خدا بسپارم، اما...
به چشمم تیر زد آن قوم ای عشق!
که دست از دیدنت بردارم اما...

شبیه غنچه می‌پژمرد و می‌رفت
تبر پشت تبر می‌خورد و می‌رفت
بدون دست هم سقّاترین بود
به دندان مشک را می‌برد و می‌رفت

بگو بغض مرا پرپر کند مشک
غم دست مرا باور کند مشک
به دندان می‌برم اما خدایا  
لبانم را مبادا تر کند مشک

چو گل پژمردی و لب تر نکردی
تبرها خوردی و لب تر نکردی
در اوج تشنگی، یک مشت دریا
به دندان بردی و لب تر نکردی

به آن گل‌های پرپر بوسه می‌زد
به روی سینه با هر بوسه، می‌زد
به قرآن؟ نه، برادر داشت انگار
به دستان برادر بوسه می‌زد

خودش می‌رفت، اما دست‌هایش...
رقم زد عشق را با دست‌هایش
به روی خاک افتادند، اما
نیفتادند از پا، دست‌هایش

هزاران چشم تر داریم از این دست
به دل، خونِ جگر داریم از این دست
دل ما خیمه‌ای چشم‌انتظار است
چگونه دست برداریم از این دست!

#سیدحبیب_نظاری
#از_این_دست

شروع قصه با برگشتن تو
کجا ما و کجا برگشتن تو
ولی نه... مانده از چشم‌انتظاری
فقط یک ندبه تا برگشتن تو


تو که دردآشنای اهل دردی
تو که دست کسی را رد نکردی
بگو حالا که دل‌هامان شکسته‌ست
دلت می‌آید آیا برنگردی؟


جهان در انحصار بیش و کم‌ها
شکستن‌ها، بریدن‌ها، ستم‌ها
تو حتماً خوب می‌دانی که بی‌تو
به روز ما چه آوردند غم‌ها


جهان ما و دردی سخت سنگین
ستم، نامردمی، غم، دشمنی، کین
بیا از مشرق آدینه‌ای سبز
بیا ای آفتاب آل یاسین


دل ما و غم سرخ حسینی
دوباره ماتم سرخ حسینی
سوار پر خروش دادگستر
بیا با پرچم سرخ حسینی

#سیدحبیب_نظاری