شعر هیأت

ناب‌ترین اشعار آیینی

شعر هیأت

ناب‌ترین اشعار آیینی

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «#علی_اکبر_لطیفیان» ثبت شده است

برگرد ای توسل شب‌زنده‌دارها
پایان بده به گریه چشم‌انتظارها

از یک خروش ناله عشاق کوی تو
«حاجت روا شوند هزاران هزارها»

یک بار نیز پشت سرت را نگاه کن
دل بسته این پیاده به لطف سوارها...

ما را به جبر هم که شده سر به زیر کن
خیری ندیده‌ایم از این اختیارها

باید برای دیدن تو «مهزیار» شد
یعنی گذشتن از همگان «محض یار»ها...

یک بار هم مسیر دلم سوی تو نبود
اما مسیر تو به من افتاده بارها

شب‌ها بدون آمدنت صبح ظلمت‌اند
برگرد ای توسل شب زنده‌دارها

این دست‌ها به لطف تو ظرف گدایی‌اند
ای أیّهاالعزیز تمام ندارها

#علی_اکبر_لطیفیان

وعده‌ای داده‌ای و راهی دریا شده‌ای
خوش به حال لب اصغر که تو سقّا شده‌اى

آب از هیبت عباسى تو می‌لرزد
بى‌عصا آمده‌ای حضرت موسى شده‌اى

به سجود آمده‌ای یا که عمودت زده‌اند؟
یا خجالت زده‌ای؟ وه که چه زیبا شده‌اى

یا أخا گفتى و ناگه کمرم درد گرفت
کمر خم شده را غرق تماشا شده‌ای...

مانده‌ام با تن پاشیده‌ات آخر چه کنم؟
اى علمدار حرم مثل معما شده‌اى

مادرت آمده یا مادر من آمده است؟
با چنین حال به پاى چه کسى پا شده‌ای

تو و آن قد رشیدى که پر از طوبى بود
در شگفتم که در این قبر چرا جا شده‌ای

#علی_اکبر_لطیفیان
#سه_نقطه

 علی که آینه‌ی روشن خدای تو بود
همیشه آرزویش روی حق نمای تو بود

حدیث قدسی لولاک معتبر سندی‌ست
که هر چه کرد خدا خلق، از برای تو بود

به خشت خشت سرایت بهشت رشک بَرَد
که طوطیای ملک گرد بوریای تو بود

ملک حضور تو را در نماز عاشق بود
ولیک شیفته‌تر از ملک، خدای تو بود

ز پا نشست علی تا تو راه می‌رفتی
که دید دوش حسین و حسن عصای تو بود

نگاه بی‌رمقت با علی سخن می‌گفت
زبان دردِ دلت در نگاه‌های تو بود

ز گریه‌ات همه هستی به گریه افتاده
همیشه شهر مدینه پر از نوای تو بود

#علی_اکبر_لطیفیان