شعر هیأت

ناب‌ترین اشعار آیینی

شعر هیأت

ناب‌ترین اشعار آیینی

۳۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «#غلامرضا_سازگار» ثبت شده است

باز روگرداندم از تو، باز رو دادی به من
با همه بی‌آبرویی آبرو دادی به من

شرم می‌کردم دگر در محضرت لب واکنم
باز می‌بینم مجال گفتگو دادی به من

قطره‌ای بودم به بحرم متصل کردی ز لطف
جرعه‌ای می‌خواستم، دیدم سبو دادی به من

خاک بودم، آدمم کردی به دست رحمتت
خار بودم، بهتر از گل رنگ و بو دادی به من

چشم خشکم بود خالی، رویم از عصیان سیاه
اشک بخشیدی و آب شستشو دادی به من

گر نشد قسمت که در خون گلو غسلی کنم
از سرشک دیدگان، آب وضو دادی به من

همچو شمعم قطره قطره آب کردی، سوختی
در دل شب گریۀ بی های و هو دادی به من

با غبار راه زوار علی شستی مرا
در حقیقت آبرو از خاک او دادی به من

#غلامرضا_سازگار

ای بهشتِ قُربِ احمد، فاطمه!
لیلةالقدر محمد، فاطمه!

ای، خدا مشتاقِ یارب یاربت
ای، سلام انبیا بر زینبت

عالم خاکی، محیط غربتت
آفرینش، گشته گم در تربتت

کاروانِ دل، روان در کوی تو
قبله جان محمد، روی تو

مشعل شب‌های احیای علی
نقش لبخندت مسیحای علی

خلق عالم، سائل و روزی‌خورت
لیف خرما وصله‌های چادرت

ای سه شب بی‌قوت و، از قوت تو سیر
هم یتیم و هم فقیر و هم اسیر

وحی، بی ایثار تو کامل نشد
هل اتی، بی نان تو نازل نشد

آن که خاک مقدمش جان همه،....
گفت: جان من، فدای فاطمه!

ای که در تصویر انسان زیستی
کیستی تو؟ کیستی تو؟ کیستی؟

فوق هر تعریف و هر تفسیر هم
پاک‌تر از آیه تطهیر هم

ای سجود آورده بر پای تو سر
ای خدا هم از نمازت مفتخر

مرتضی را محو صحبت کرده ای
غرق در دریای حیرت کرده ای

مدح تو کی با سخن کامل شود
وحی باید بر قلم نازل شود

آسمانی‌ها مسلمان تواند
بنده مقداد و سلمان تواند

آنچه هست و نیست فیض عام توست
خوش‌ترین ذکر امامان، نام توست

از نبی تا حضرت مهدی، همه
ذکرشان یا فاطمه یا فاطمه

ای گدا با کوه غم، خرسندِ تو
حلِّ صد مشکل ز گردن‌بندِ تو

ای مهار ناقه ات زلف عفاف
پیرهن بخشیده در شام زفاف

شمع جمع اهل محشر چهر توست
مُهر هر پرونده مُهر مِهر توست

جز تولای تو دست آویز نیست
بی تو رستاخیز، رستاخیز نیست

دست‌گیر خلق در محشر تویی
منجی و بخشنده و داور تویی

محشر از فیض تو گلباران شود
عفو، مشتاق گنه‌کاران شود

صحنه محشر همه پابست توست
اختیار نار و جنت دست توست

مِهر تو روز قیامت هستِ ماست
ریشه‌های چادرت در دست ماست

روز محشر کار ما با فاطمه‌ست
نقش پیشانی ما یا فاطمه‌ست

بی‌کسیم و جز تو ما را نیست کس
روز وانفسا تو را داریم و بس

از کرامت بر جبین ما همه
ثبت کن «هذا محبُ الفاطمه»...

#غلامرضا_سازگار

شیطان به بیت حیّ تعالی چه می‌کند‌؟  
آتش به گرد خانۀ مولا چه می‌کند‌؟

...رویش سیاه گردد و دستش شکسته باد
قنفذ کنار خانه‌ی مولا چه می‌کند‌؟

دارالزیاره نبی و آستان وحی
ای وای من، مغیره در آن‌جا چه می‌کند‌؟

...باید ز تازیانه بپرسم که در بهشت
آثار خون به قامت طوبی چه می‌کند‌؟

گل‌ها ز غم فسرده و، پروانه منتظر
شمع ز پا فتاده، به صحرا چه می‌کند‌؟

با بودن دو داغ بر او گریه گشته منع
‌«میثم» ببین به فاطمه دنیا چه می‌کند؟

#غلامرضا_سازگار