شعر هیأت

ناب‌ترین اشعار آیینی

شعر هیأت

ناب‌ترین اشعار آیینی

۱۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «#قیصر_امین_پور» ثبت شده است

با روزه و با نماز نشناختمت
با آن همه رمز و راز نشناختمت
یک ماه اگر چه میهمانت بودم
بگذشت مجال و باز نشناختمت

#قیصر_امین_پور

الهی به زیباییِ سادگی
به والاییِ اوج افتادگی
رهایم مکن جز به بند غمت
اسیرم مکن جز به آزادگی

#قیصر_امین_پور


چشم‌ها پرسش بی‌پاسخ حیرانی‌ها
دست‌ها تشنه‌ی تقسیم فراوانی‌ها

با گل زخم، سر راه تو آذین بستیم
داغ‌های دل ما، جای چراغانی‌ها

حالیا! دست کریم تو برای دل ما
سرپناهی‌ست در این بی‌سر و سامانی‌ها

وقت آن شد که به گل، حکم شکفتن بدهی!
ای سرانگشت تو آغاز گل‌افشانی‌ها!

فصل تقسیم گل و گندم و لبخند رسید
فصل تقسیم غزل‌ها و غزل‌خوانی‌ها

سایه‌ی امن کسای تو مرا بر سر، بس
تا پناهم دهد از وحشت عریانی‌ها

چشم تو لایحه روشن آغاز بهار
طرح لبخند تو پایان پریشانی‌ها

 #قیصر_امین_پور

از نو شکفت نرگس چشم‌انتظاری‌ام
گل کرد خارخار شب بی‌قراری‌ام

تا شد هزار پاره دل از یک نگاه تو
دیدم هزار چشم در آیینه‌کاری‌ام

گر من به شوق دیدنت از خویش می‌روم
از خویش می‌روم که تو با خود بیاری‌ام

بود و نبود من همه از دست رفته است
باری مگر تو دست برآری به یاری‌ام

کاری به کار غیر ندارم که عاقبت
مرهم نهاد نام تو بر زخم کاری‌ام

تا ساحل قرار تو چون موج بی‌قرار
با رود، رو به سوی تو دارم که جاری‌ام

با ناخنم به سنگ نوشتم: بیا، بیا
زان پیشتر که پاک شود یادگاری‌ام

#قیصر_امین_پور

صدایی به رنگ صدای تو نیست
به جز عشق نامی برای تو نیست

شب و روز تصویر موعود من
در آیینه جز چشم‌های تو نیست

تن جاده از رفتنت جان گرفت
رگ راه جز رد پای تو نیست

مزار تو بی‌مرز و بی‌انتهاست
تو پاکی و این خاک جای تو نیست

 به تشییع زخم تو آمد بهار
که جز سبز، رخت عزای تو نیست

 کسی کز پی اهل مرهم رود
دگر شیعه‌ی زخم‌های تو نیست

به آن زخم‌های مقدس قسم
که جز زخم، مرهم برای تو نیست

#قیصر_امین_پور