شعر هیأت

ناب‌ترین اشعار آیینی

شعر هیأت

ناب‌ترین اشعار آیینی

۳۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «#محمدعلی_مجاهدی» ثبت شده است



چون جبرئیل، حکم خدای مبین گرفت،
در زیر پر بساط زمان و زمین گرفت،
احمد ازو، ‌پیام جهان آفرین گرفت
یعنی: برای فاطمه، یک اربعین گرفت

شکر خدا، که گلبن احمد به گل نشست
ز انفاس دوست، باغ محمد به گل نشست

روزی که مکه، عطر پر جبرئیل داشت
در سر، اَمین وحی، هوای خلیل داشت
بهر خدیجه، مژده‌ رب جلیل داشت
صبر جمیل، وه که چه اجری جزیل داشت

بر خاتم رسل، سخن از سلسبیل گفت
بس تهنیت ز جانب حق، جبرئیل گفت

گفتا که حق، دعای تو را مستجاب کرد
شام تو را ، جنیبه‌کش آفتاب کرد
نامی برای دختر تو انتخاب کرد
و آن را ز لطف، زیور و زیب کتاب کرد

ز آن در نُبی خدای تو نامید کوثرش
تا بی وضو کسی نبَرد نام اطهرش

ای گلبُنی که یاس تو، عطر بهشت داشت
سر بر خطَت مُدام، خط سرنوشت داشت
مریم، کمی ز مِهر تو را در سرشت داشت
کآن قدر اعتبار به دیر و کنشت داشت

تو عصمت خدا و بهشت محمدی
تو مفتخر به ام‌ابیهای احمدی

ای اسوه‌ محبت و، ای مظهر عفاف!
ای روز و شب فرشته به کوی تو در طواف
ای بوده با صفات خدایی در اتّصاف
نامی اگر به‌جاست ز سیمرغ و کوه قاف،

درک مقام توست که امکان‌پذیر نیست
ورنه تو را به عالم امکان، نظیر نیست

شادابی حیات، ز انفاس فاطمه‌ست
دور فلَک، ز گردش دستاس فاطمه‌ست
فضه، خجل ز دست پر آماس فاطمه‌ست
از گل لطیف‌تر دل حساس فاطمه‌ست

قلب رسول، شیفته‌ زندگانی اش
جان علی، فریفته‌ مهربانی اش

گفتی از او مدینه مُنوّر شود که شد
از عطر ناب یاس، معطر شود که شد
جاری به دهر، چشمه کوثر شود که شد
می‌خواست حق که خصم تو اَبتر شود که شد
 
دنیا پر از ذَراری زهرای اطهر است
والله، جای گفتن الله اکبر است!

ما شاعران به قافیه پرداختیم و بس!
عمری به وَجهِ تسمیه پرداختیم و بس
از متن، هی به حاشیه پرداختیم و بس
از تو فقط به مرثیه پرداختیم و بس
 
باید اگر معارف ناب تو زنده کرد
کی می‌توان به فاطمه گفتن بسنده کرد

ما بهره‌ای ز فیض تو اغلب نداشتیم
انگار جز فدک ز تو مطلب نداشتیم
آگاهی از معارف مذهب نداشتیم
کاری به کار عزّت مکتب نداشتیم
 
ترسم از آن که کار، برادر! بَتَر شود
وز این که هست، فاطمه مظلوم‌تر شود

اینک که هست امت اسلام در خطر
بحرین در محاصره و شام در خطر
بیت‌الحرام باز از اصنام در خطر
حج و منا و مشعر و احرام در خطر
 
چشم امید شیعه به بیداری شماست
زهرا در انتظار وفاداری شماست
 
روزی که یاس فاطمه تکثیر می‌شود
اسلام در زمانه فراگیر می‌شود
عالم پر از شمامه تکبیر می‌شود
دنیایی از مکاشفه تصویر می‌شود
 
آید ندا که کعبه مقصود می‌رسد
از گرد راه، مهدی موعود می‌رسد

#محمدعلی_مجاهدی

بلبل چو یاد می‌کند از آشیانه‌اش
خون می‌چکد ز زمزمۀ عاشقانه‌اش

هرگز ز یاد بلبل عاشق نمی‌رود
مشت پری که ریخته از آشیانه‌اش

آتش، دمی ز شاخۀ گل دست برنداشت
حتی نکرد رحم به حال جوانه‌اش

گلچین روزگار- که دستش شکسته باد-
بازوی گل کبود شد از تازیانه‌اش

دشمن شکست حُرمت آن در که جبرئیل
بوسیده بود از سر مِهر، آستانه‌اش

...چون پای دشمنان علی در میانه بود
آتش، گرفت حلقه‌صفت در میانه‌اش

آن آتش مدینهْ گدازی که شد بلند
در کربلا ز خیمۀ زینب زبانه‌اش
ااا
دیگر برای فاطمه، دستی نمانده است
در زیر بار درد، شکسته‌ست شانه‌اش

چون دید تربتش، سند غربت علی‌ست
پنهان نگاه داشت ز چشم زمانه‌اش
ااا
صبر علی تمام شد، آن لحظه‌ای که دید
باید به دست خاک سپارد شبانه‌اش

شب‌های بی‌ستاره علی را به یاد داشت
و آن کودکان کوچکِ از پی روانه‌اش

شب‌ها که لب به ذکر و مناجات می‌گشود
جز مرغ حق نبود کسی هم‌ترانه‌اش
ااا
با جانِ ما سرشتهْ خدا، مهر فاطمه
و ز دل، نرفتنی‌ست غم جاودانه‌اش

یک لحظهْ بی ‌خروش و تلاطم نبوده است
طوفانی است بحر غم بی‌کرانه‌اش

#محمدعلی_مجاهدی