شعر هیأت

ناب‌ترین اشعار آیینی

شعر هیأت

ناب‌ترین اشعار آیینی

۱۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «#محمدمهدی_سیار» ثبت شده است

امام رو به رهایی عمامه روی زمین
قیامتی شد ـ بعد از اقامه ـ روی زمین

خطوط آخر نهج البلاغه ریخت به خاک
چکید خون خدا در ادامه روی زمین

خودت بگو به که دل خوش کنند بعد از تو
گرسنگان "حجاز" و "یمامه" روی زمین۱

زمان به خواب ببیند که باز امیرانی
رقم زنند به رسم تو نامه روی زمین:

«مرا بس است همین یک دو قرص نان ز جهان
مرا بس است همین یک دو جامه روی زمین...»۲

#محمدمهدی_سیار

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱. چگونه سیر بخوابم در حالی که شاید در "حجاز" یا "یمامه" گرسنه‌ای حسرت نانی بَرَد. (نهج البلاغه: نامه ۴۵)

۲. بدانید که امام شما بسنده کرده از دنیا به دو جامه‌اش و از خوراک‌ها به دو قرص نانش. (همان منبع)

گهگاه تنفسی به اوقات بده
رنگی به همین آینه مات بده
من می‌دانم سرت شلوغ است ولی
گاهی به خودت وقت ملاقات بده

#محمدمهدی_سیار


قرار بود که عمری قرار هم باشیم
که بی‌قرار هم و غمگسار هم باشیم

اگر زمین و زمان هم به هم بریزد باز
من و تو تا به ابد در مدار هم باشیم

کنون بیا که بگرییم بر غریبی هم
غریبه نیست، بیا سوگوار هم باشیم

نگفتی‌ام ز چه خون گریه می‌کند دیوار
مگر قرار نشد رازدار هم باشیم

نگفتی‌ام ز چه رو، رو گرفته‌ای از من
مگر چه شد که چنین شرمسار هم باشیم

به دست خسته‌ی تو دست بسته‌ام نرسید
نشد که مثل همیشه کنار هم باشیم

شکسته است دلم مثل پهلویت آری
شکسته‌ایم که آیینه‌دار هم باشیم

#محمدمهدی_سیار