شعر هیأت

ناب‌ترین اشعار آیینی

شعر هیأت

ناب‌ترین اشعار آیینی

۱۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «#مرتضی_امیری_اسفندقه» ثبت شده است

مگر یتیم نبودی خدا پناهت داد
خدا که در حرم امن خویش راهت داد

هجوم جهل و خرافه ، هجوم تاریکی
خدا پناه در آن دوره‌ سیاهت داد

خدا، خدا و خدا ، آن خدای بی ‌مانند
همان که عصمت پرهیز از گناهت داد

همان که جان نجیب تو را مراقب بود
همان که سینه خالی از اشتباهت داد

توان و توشه به پایان رسیده بود ، ولی
خدا رسید به فریاد و زاد راهت داد

بگو که نعمت پروردگار پنهان نیست
خدا که دست تو را خواند و دستگاهت داد

خدا که چشم تو را با نماز روشن کرد
خدا که فرصت تشخیص راه و چاهت داد

چقدر واقعه‌ آسمانی و شفاف
خدا به یمن دعاهای صبحگاهت داد

خدا که عاقبتی خیر و خوش عطایت کرد
خدا که آینه را نور با نگاهت داد

قسم به روز ، که خورشید شمع خانه توست
قسم به شب که خدا برتری به ماهت داد

خدا که اشک تو را جلوه گهر بخشید
خدا که شعله روشن به جای آهت داد

خدا که جان تو را از الهه ‌ها پیراست
خدا که غلغله قوم لا اله ‌ات داد

یتیم آمده ‌ام ، مانده ‌ام ، پناهم ده
مگر یتیم نبودی خدا پناهت داد...

#مرتضی_امیری_اسفندقه

هرکس هر آن چه دیده اگر هرکجا، تویی
یعنی که ابتدا تویی و انتها تویی

در تو خدا تجلّی هر روزه می‌کند
«آیینه‌ی تمام نمای خدا» تویی

میلاد تو تولد توحید و روشنی‌ست
ای مادر پدر! غرض از روشنا تویی

چیزی ندیده‌ام که تو در آن نبوده‌ای
تا چشم کار می‌کند، ای آشنا! تویی

نخل ولایت از تو نشسته چنین به بار
سرچشمه‌ی فقاهت آل عبا تویی

غیر از علی نبود کسی هم‌طراز تو
غیر از علی ندید کسی تا کجا تویی

تو با علی و با تو علی روح واحدید
نقش علی است در دل آیینه، یا تویی؟

شوق شریف رابطه‌های حریم وحی
روح الامین روشن غار حرا تویی

ایمان خلاصه در تو و مهر تو می‌شود
مکّه تویی، مدینه تویی، کربلا تویی

زمزم ظهور زمزمه‌های زلال توست
مروه تویی، قداست قدسی! صفا تویی

بعد از تو هر زنی که به پاکی زبانزد است
سوگند خورده است که خیر النسا تویی

شوق تلاوت تو شفا می‌دهد مرا
ای کوثر کثیر! حدیث کسا تویی

آن منجی بزرگ که در هر سحر به او
می‌گفت مادرم به ـ تضرع ـ بیا! تویی

آن راز سر به مهر که «حافظ» غریب‌وار
می‌گفت صبح زود به باد صبا تویی

هنگام حشر جز تو شفاعت کننده نیست
تنها تویی شفیعه‌ی روز جزا تویی

در خانه‌ی تو گوهر بعثت نهفته است
راز رسالت همه‌ی انبیا تویی

«آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند»
بی تو چه می‌کنند؟ تویی کیمیا تویی

قرآن ستوده است تو را روشن و صریح
یعنی که کاشف همه‌ی آیه‌ها تویی

درد مرا که هیچ طبیبی دوا نکرد
ـ آه ای دوای درد دو عالم! ـ دوا تویی

من از خدا به غیر تو چیزی نخواستم
ای چلچراغ سبز اجابت! دعا تویی

«پهلو شکسته‌ای تو و من دل شکسته‌ام»
دریابم ای کریمه که دارالشفا تویی...

پیچیده در سراسر هستی ندای تو
تنها صدا بماند اگر، آن صدا تویی

گفتم تو ای بزرگ! خطای مرا ببخش
لطفت نمی‌گذاشت بگویم «شما» تویی

باری، کجاست بقعه‌ی قبر غریب تو؟
بر ما بتاب، روشنی چشم ما تویی

#مرتضی_امیری_اسفندقه