شعر هیأت

ناب‌ترین اشعار آیینی

شعر هیأت

ناب‌ترین اشعار آیینی

شام آخر شد و...

دوشنبه, ۱۷ آبان ۱۳۹۵، ۱۲:۳۱ ق.ظ

آمدیم از سفر دور و دراز رمضان
پی نبردیم به زیبایی راز رمضان

سر به آیینهٔ الغوث زدم در شب قدر
آب شد زمزمهٔ راز و نیاز رمضان

دیدم این قدر همان آینهٔ خلّصناست
دیدم آیینه‌ام از سوز و گداز رمضان

بیش از این، ناز نخواهیم کشید از دنیا
بعد از این، دست من و دامن ناز رمضان

نکند چشم ببندم به سحرهای سلوک
نکند بسته شود دیدهٔ باز رمضان

صبح با بادهٔ شعبان و رجب آمده بود
آن که دیروز مرا داد جواز رمضان

شام آخر شد و با گریه نشستم به وداع
خواب دیدم نرسیدم به نماز رمضان

#علیرضا_قزوه
#تسبیح_اشک
  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • دوشنبه, ۱۷ آبان ۱۳۹۵، ۱۲:۳۱ ق.ظ
  • شعر هیأت

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی