شعر هیأت

ناب‌ترین اشعار آیینی

شعر هیأت

ناب‌ترین اشعار آیینی

چه باران خوشی

جمعه, ۲۱ آبان ۱۳۹۵، ۰۶:۳۱ ب.ظ

اذانی تازه کرده در سرم حسّ ترنم را
ندای ربّنا را، اشک در حال تبسم را

تجلی‌خانه برپا کرده با گلدسته‌های نور
تداعی می‌کند صحن و سرایش مشهد و قم را...

مفاتیح‌الجنان بر لب، در و دیوارها شاعر
عوض کرده‌ست این تصویر‌ها طرز تکلم را

دلی اندازهٔ دریا برایش با خود آوردم
که با لبخندی آرامش دهد روح تلاطم را...

هماره قدسیان بر سفرهٔ اکرام او مُنعِم
خدا بخشیده بر خوان کریمان این تنعّم را

پدر«باب الحوائج» او خودش «شاهچراغ» اما
زیارت‌نامه می‌خواند دمادم نور هشتم را

تصور می‌کنم در طوس هستم، چشم می‌بندم
و حس می‌گیرم از شیراز این اوج تبسم را

به خود می‌آیم از اشکی که در هر بیت جاری‌ست
چه باران خوشی، من دوست دارم این تداوم را...
 
#عبدالرضا_کوهمال_جهرمی
#از_نواحی_روشن_کلمات

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • جمعه, ۲۱ آبان ۱۳۹۵، ۰۶:۳۱ ب.ظ
  • شعر هیأت

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی