شعر هیأت

ناب‌ترین اشعار آیینی

شعر هیأت

ناب‌ترین اشعار آیینی

به اصل خود رسیدن

پنجشنبه, ۱۸ آذر ۱۳۹۵، ۰۱:۰۰ ق.ظ

ابتدای کربلا مدینه نیست
ابتدای کربلا غدیر بود
ابرهای خون‌فشان نینوا
اشک‌های حضرت امیر بود

بعد از آن فتوّت همیشه سبز
برکت از حجاز و از عراق رفت
هر چه دانه کاشتند سنگ شد
پشت هر بهار، صد کویر بود

بعد، مکه و مدینه دام شد
کوفه صرف عیش و نوشِ شام شد
آفتابِ سربلندِ سایه‌سوز
در حصارِ نیزه‌ها اسیر بود

الامان ز شام، الامان ز شام
الامان ز درد و غربت امام
شامِ بی‌مروّتِ غریب‌کُش
کاش کوفهٔ بهانه‌گیر بود

هان هبا شُدید، هان هدر شُدید
مردم مدینه! بی‌پدر شُدید
این صدای غربت مدینه بود
این صدای زخمی بشیر بود


کربلا به اصل خود رسیدن است
هر چه می‌روم به خود نمی‌رسم!
چشم تا به هم زدم چه دور شد
تا به خویش آمدم چه دیر بود!

#علیرضا_قزوه

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • پنجشنبه, ۱۸ آذر ۱۳۹۵، ۰۱:۰۰ ق.ظ
  • شعر هیأت

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی