شعر هیأت

ناب‌ترین اشعار آیینی

شعر هیأت

ناب‌ترین اشعار آیینی

تسلیت، ای عشق!

جمعه, ۳ دی ۱۳۹۵، ۱۱:۵۹ ب.ظ

شبی که نور زلال تو در جهان گم شد
سپیده، جامه سیه کرد و ناگهان گُم شد

ستاره خون شد و از چشم آسمان افتاد
فلک ز جلوه فرو ماند و کهکشان گم شد

به باغ سبز فلک، مهر و ماه پژمردند
زمین به سر زد و لبخند آسمان گم شد

دوباره شب شد و در ازدحام تاریکی
صدای روشن خورشید مهربان گم شد

پس از تو، پرسش رفتن بدون پاسخ ماند
به ذهن جاده، تکاپوی کاروان گم شد

بهار، صید خزان گشت و باغ گل پژمرد
شبی که خندهٔ شیرین باغبان گم شد

ترانه از لب معصوم «یاکریم» افتاد
نسیم معجزهٔ گل، ز بوستان گم شد

شکست قلب صبور فرشتگان از غم
شبی که قبلهٔ توحید عاشقان گم شد

رسید حضرت روح الامین و بر سر زد
کشید صیحه ز دل، گفت: بوی جان گم شد

غرور کعبه از این داغ ناگهان پاشید
نماز و قبله و سجاده و اذان گم شد

«ستاره‌ای بدرخشید و...» تسلیت، ای عشق!
ز چشم‌زخم شب فتنه، ناگهان گم شد

به عزم وصف تو دل تا که از میان برخاست
قلم به واژه فرو رفت و ناگهان گم شد

به زیر تیغ غمت، در گلوی مجنونم
ز شوق وصل تو، فریاد «الامان» گم شد

از آن دمی که دلم خوش‌نشین داغت شد
به مرگ خنده زد و از غم جهان گم شد

#رضا_اسماعیلی

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • جمعه, ۳ دی ۱۳۹۵، ۱۱:۵۹ ب.ظ
  • شعر هیأت

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی