شعر هیأت

ناب‌ترین اشعار آیینی

شعر هیأت

ناب‌ترین اشعار آیینی

برگشت ندارد سفرِ من

شنبه, ۴ دی ۱۳۹۵، ۱۲:۳۳ ق.ظ

جان بر لب من آمد و جانان به بر من
ای مرگ برو عمر من آمد به سر من

زیباست رخ ماه پس از نم‌نمِ باران
ای اشک مَیا، آمده تنها پسر من

این طفل، عزیز است و جگرگوشهٔ زهراست
بهتر که نداند چه شده با جگر من

ز آن لحظه که با کعبه خداحافظی‌ام دید
دانست که برگشت ندارد سفرِ من

ای دیده مکن گریه که شد وقت تماشا
ای اَبر برو، تا ز در آید قمر من

نُه ساله مگو، ماهِ شب چارده است او
زین روست به در دوخته شد چشم تر من

بُردم به دل خاک، دل چاک و پس از مرگ
گیرید ز داغ دل لاله خبر من

#علی_انسانی


  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • شنبه, ۴ دی ۱۳۹۵، ۱۲:۳۳ ق.ظ
  • شعر هیأت

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی