شعر هیأت

ناب‌ترین اشعار آیینی

شعر هیأت

ناب‌ترین اشعار آیینی

دارم تمنایی...

شنبه, ۴ دی ۱۳۹۵، ۱۲:۳۹ ق.ظ

اگر خواهی پدر بینی وفای دختر خود را
نگه کن زیر پای اسب و بالا کن سر خود را

نهان از چشم طفلان آمدم دارم تمنّایی
که در آغوش گیری بار دیگر دختر خود را

نرفتی تا به پُشتِ ابرِ سنگ و خنجر و پیکان
به روی دامنت ای ماه بنشان اختر خود را

فروشد ناز اگر طفلی خریدارش پدر باشد
بزرگی کن، ببوس این دختر کوچک‌تر خود را

لبم از تشنگی خشک است و جوهر در صدایم نیست
برو در نهر علقم، کن خبر آب‌آور خود را

ز دورادور، می‌دیدم گلویت عمه می‌بوسید
مگر آماده کردی بهر خنجر، حنجر خود را

به همراه مسافر آب می‌پاشند، ‌من ناچارم
به دنبال تو ریزم اشک چشمان تر خود را

کنار گاهواره رفتم و دیدم که اصغر نیست
چرا با خود نیاوردی، چه کردی اصغر خود را؟

#علی_انسانی

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • شنبه, ۴ دی ۱۳۹۵، ۱۲:۳۹ ق.ظ
  • شعر هیأت

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی