شعر هیأت

ناب‌ترین اشعار آیینی

شعر هیأت

ناب‌ترین اشعار آیینی

اشک حسرت

جمعه, ۱۰ دی ۱۳۹۵، ۱۱:۵۷ ب.ظ

مردِ جوان دارد وصیت می‌نویسد
می‌گرید و ذکر مصیبت می‌نویسد

دنیا برای رحمت او جا ندارد
آه این غریب از رفع زحمت می‌نویسد

از شرح حال خود سخن می‌راند اما
انگار در توصیف غربت می‌نویسد

کاتب ندارد این امیر از بس که تنهاست
از درد خود در کنج خلوت می‌نویسد

غربت درِ این خانه را از پشت بسته‌ست
مهمان ندارد؛ جای صحبت، می‌نویسد

خمس و زکات شیعیان را می شمارد
سهم فقیران را به دقت می‌نویسد

در چند خط می‌گوید از حج و ثوابش
این بند را با اشک حسرت می‌نویسد

پیش از نمازِ واپسینش رو به قبله
از خاطراتش چند رکعت می‌نویسد

زندان به زندان با نماز و روزه و عشق
دربان به دربان درسِ عبرت می‌نویسد

حتی برای خشم شیرانِ درنده
با چشم‌هایش از محبت می‌نویسد

بعد از شکایت از جفای این زمانه
در سر رسید فصل غیبت می‌نویسد ـ

من زود دارم می‌روم اما میایم
با احتیاط از رازِ رجعت می‌نویسد

می‌نوشد آب و یاد اجدادش می‌افتد
با رعشه از آزار شربت می‌نویسد

سر را به پای طفل گندمگون نهاده است
بر طالعش حکم امامت می‌نویسد

فردا خلیفه بر درِ این خانه با زهر
از مرگِ او جای شهادت می‌نویسد

بازارهای سامرا خاموش و گریان
بر در حدیثِ حفظِ حرمت می‌نویسد

با دست‌های کوچکش یک طفلِ معصوم
نام پدر را روی تربت می‌نویسد

#انسیه_سادات_هاشمی

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • جمعه, ۱۰ دی ۱۳۹۵، ۱۱:۵۷ ب.ظ
  • شعر هیأت

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی