مسیح من!
هراس و دلهره خواهد رفت
همان شبی که تو میآیی
همان شب آمنه میبیند
درون چشم تو دنیایی
همین که آمدهای از راه
قریش محو تو شد، ای ماه!
یتیم کوچک عبدالله!
ببین نیامده، آقایی!
گل قشنگ بنیهاشم
سلام بر تو ابوالقاسم
دلم کنار تو شد مُحرِم
ندیده خوشتر از این جایی
چنان کنار ابوطالب
ستوده حُسن تو را یثرب
که وحی شد به دل راهب
همان ستودۀ عیسایی
به هیچ آینه جز حیدر
نه پادشاه و نه پیغمبر
شکوه و حُسن تو را دیگر
خدا نداده به تنهایی
به دختران نهان در گِل
ببار ساقی نازک دل
ببار تا بشود نازل
به قلب پاک تو زهرایی
به آرزوی نگین تو
در آمدهست به دین تو
مسیح من! به کمین تو
نشسته است یهودایی
قسم به «لیل» و به گیسویت
به ذکر «یا حق» و «یا هو»یت
به آیه، آیۀ ابرویت
به آن دو چشم تماشایی
در این هزارۀ ظلمانی
از آن ستاره که میدانی
برای این شب توفانی
کمی بخوان دل دریایی!
بخوان که در عرفاتم من
کنار آب حیاتم من
طنین یک صلواتم من
به شوق این همه زیبایی
#قاسم_صرافان
- شنبه, ۱۱ دی ۱۳۹۵، ۱۲:۱۲ ق.ظ